درمان زمينه فكري (TFT) يك روش روان درماني مبتني بر انرژي مي باشد كه براي كاهش علائم روان شناختي و اختلال و از طريق تغيير نحوه جريان انرژي در بدن صورت مي گيرد.
TFT بر مبناي اين فرض قرار دارد كه بدن افراد داراي ميادين انرژي است و عدم توازن در اين سيستم، مي تواند منجر به ايجاد مشكلات فيزيكي و عاطفي در فرد شود.
فرض بر اين است كه عدم توازن هاي موجود مي تواند از طريق فشار آوردن بر روي نقاط خاصي در بدن فرد اصلاح شود و بار ديگر فرد به سلامت و بهزيستي خودش دست يابد.
برخي از افراد مدعي هستند كه TFT منجر به ايجاد نتايج سريع و پايداري در درمان شرايط روان شناختي مختلف، از قبيل ترس ها، اعتياد، اضطراب، آسيب و افسردگي مي شود.
درمانگران باليني، اين رهيافت درماني را در مورد مشكلات فيزيكي گسترده اي به كار گرفته اند و چالش هاي سلامت رواني كه برخي از افراد با آن مواجه هستند، مي تواند در نتيجه استفاده از اين رهيافت، بهبود يابد.
رشد رهيافت درماني زمينه فكري
رهيافت درماني زمينه فكري توسط يك روان شناس آمريكايي به اسم روگر كالاهان توسعه يافته است.
اين روش درماني با تركيب كردن روان درماني مدرن و روش هاي مرسوم شرقي، تا حد گسترده اي بر مبنايي روش هاي پزشكي چيني از قبيل طب سوزني و ماساژ درماني مي باشد كه بر وجود داشتن سيستم انرژي دروني تاكيد مي كند.
اين روش هاي درماني بر مبناي اين فرض قرار دارند كه انرژي در مسير هاي شبكه اي بدن جريان مي يابد و موانع موجود در اين سيستم منجر به ايجاد بيماري هاي فيزيكي مي شود.
هر يك از اين مسيرها، نصف النهار ناميده مي شود و شامل مجموعه اي از ارگان هاي دروني مختص به خود مي باشد و نقاط انتهايي خاص آن بر روي سطح پوست مي باشد.
فرض بر اين است كه تحريك اين نقاط انتهاي نصف النهار ها از طريق اعمال فشار (ماساژ) يا وارد كردن سوزن (طب سوزني)، منجر به از بين بردن موارد انسدادي مي شود، جريان انرژي عادي بدن را بر مي گرداند و در نهايت منجر به سلامت فيزيكي مي شود.
در TFT، كالاهان اين اصول شرقي را در درمان مشكلات روان شناختي به كار مي گيرد.
كالاهان، كه مدعي است پيشرو درمان شناختي مي باشد، بعد از سپري كردن آموزش هاي مربوط به حركت شناسي بدن، فرآيندي كه توسط يك استاد ماساژ به اسم جئورج گود هرت توسعه يافته است، تصميم گرفت كه از روش هاي روان درمان بخشي مرسوم فاصله بگيرد و از آنها استفاده نكند.
گود هرت نتيجه گيري كرد كه قدرت ماهيچه ها نه تنها تحت تاثير شرايط فيزيكي قرار دارد، بلكه تفكرات و عواطف هم بر روي آن تاثير گذار هستند.
همچنين وي يك نظريه اي بيان كرد كه بر مبناي آن، ماهيچه هاي خاصي مربوط به نصف النهار هاي متفاوت، نسبت به هم تفاوت هايي را دارند.
حركت شناسي بدن اعمال شده شامل بررسي قدرت نسبي ماهيچه هاي مختلف مي باشد كه براي مشخص شدن اين موضوع كه كدام يك از نصف النهار ها منجر به مشكل فيزيكي يا عاطفي موجود شده است، به كار گرفته مي شود.
مراحل بعدي، كالاهان برخي از تكنيك هاي تشخيص گود هرت را در رهيافت درماني منحصر به فرد خود مورد استفاده قرار داد.
ايده مربوط به توسعه رهيافت جديد كالاهان، در سال ۱۹۸۰ و در زماني كه وي تاثير موفق فشار دادن از طريق انگشت (نوعي ماساژ) را بر روي زني كه از آب مي ترسيد مشاهده كرد، به وي الهام شد.
اسم اين زن ماري بود كه در طي چندين ماه مراجعه به درمان شناختي و درمان حساسيت زدايي، به بهبود ناچيزي دست يافته بود. كالاهان از طريق دانش و شناخت خود نسبت به اِعمال حركت شناسي بدن، تلاش كرد تا يك رهيافت درماني جديدي را ايجاد كند.
با توجه به اينكه ترس ماري، در اغلب موارد با يك حس ناخوش در معده وي همراه بود، كالاهان تصميم گرفت تا نقاط خاصي موجود در زير چشم وي، كه مربوط به نصف النهار معده اي بود، را با انگشت خود ماساژ دهد.
اين كار منجر به بهبود تصادفي و پيش بيني نشده ترس ماري شد؛ همچنين اين كار منجر به ايجاد يك انگيزه اي در كالاهان شد تا در مورد نقاط ماساژي خاص كه با شرايط و مشكلات ديگر ارتباط دارد، تحقيقات و بررسي هايي انجام دهد.
در طول دو دهه بعدي، كالاهان اين تكنيك را اصلاح كرد و توسعه داد و تا به امروز به هزاران نفر آموزش داده است.
معنا درماني
نحوه برخورد با همسر درونگرا
رفتار گرايي
مفاهيم اصلي در درمان زمينه فكري
بر اساس عقيده كالاهان، ايده مربوط به زمينه تفكر مهم ترين و اساسي ترين مفهوم در درمان زمينه فكري مي باشد، زمينه فكري و ساير مفاهيم اصلي TFT در زير بيان شده است.
زمينه هاي فكري و اختلالات:
در TFT، فرض مي شود كه تفكرات به صورت مرزهاي انرژي در درون يك سيستم غير ملموسي مي باشد كه به عنوان زمينه فكري شناخته مي شود. الگوهاي تفكر مختلف مربوط به زمينه هاي تفكر مختلف مي باشند.
انرژي در سرتاسر اين ميدان هاي فكري جريان مي يابد، ولي اين احتمال وجود دارد كه مسير هاي موجود دچار اختلال و انسداد شوند كه منجر به ذخيره انرژي يا اخلال مي شود.
اين اخلال ها مي تواند در نتيجه اتفاقات منفي در زندگي، همانند آسيب يا مرگ اشخاص محبوب، به وجود بيايد و منجر به علائم فيزيكي و روان شناختي شود كه توسط فرد درمانجو تجربه مي شود.
بر اساس عقيده كالاهان، اين اخلال ها “عوامل اصلي در تمامي احساسات منفي مي باشند”.
نقش درمانگر در TFT، كمك به فرد درمانجو است تا بتوانداين اخلال ها را از بين ببرد تا در نتيجه آن، انرژي هاي ذخيره شده آزاد شوند و عامل اين اخلال ها از بين برود.
الگوريتم هاي:
كالاهان مدعي بود كه انسداد ها مربوط به نقاط نصف النهاري موجود بر روي بدن مي باشند و مي توان با فشار دادن منظم و سلسله مراتبي به اين نقاط نصف النهاري ، مشكلات خاصي را از بين برد.
هر يك از ترتيب هاي فشار، الگوريتم ناميده مي شود و شبيه يك كدي است كه مي تواند براي شرايط خاصي اعمال شود.
كالاهان بعد از مشاهده اين نكته كه هر يك از ترتيبات خاص، بر روي درصد زيادي از افراد داراي مشكلات مشابه تاثير گذار مي باشد، چند نمونه از الگوريتم ها را ايجاد كرد.
درمانگران مي توانند از الگوريتم هاي موجود براي افراد تحت درمان استفاده كنند، ولي ممكن است كه افراد درمانجو يك نياز ضروري به درمان هاي مختص و مناسب با خودشان داشته باشند كه طي آن از تكنيك هاي شناخت علّي استفاده مي شود.
شناخت علّي:
اين شناخت اشاره به فرآيندي دارد كه توسط درمانگر و در تعيين ترتيب مناسب فشار بر روي افراد بكار گرفته مي شود.
اين تكنيك در نتيجه حركت شناسي بدن اعمال شده به دست آمده است و شامل لمس نقاط مختلف بدن شخص درمانجو مي باشد كه طي آن درمانگر قدرت مربوط به ماهيچه هاي مختلف، معمولا ماهيچه هاي بازو، را بررسي مي كند.
قدرت نسبي هر يك از ماهيچه ها در زمان لمس نقاط نصف النهاري، براي شناسايي موقعيت درماني صحيح بكار گرفته مي شود.
باور بر اين است در زماني كه درمان بر روي نقاط صحيحي صورت بگيرد، قدرت ماهيچه ها بيشتر خواهد بود. ترتيب فشار آوردن مي تواند بر مبناي نقاط شناسايي شده توسعه يابد.
دومين مرحله شناخت، تكنولوژي صدا ناميده مي شود و در مواردي به كار برده مي شود كه درمان به صورت تلفني انجام مي شود.
تكنولوژي صوتي فقط در كلاس هاي آموزشي پيشرفته تدريس مي شود و جزئيات مربوط به اين رهيافت درماني عمومي نشده است.
نقض روان شناختي:
كالاهان از اين عبارت براي توصيف وضعيتي استفاده كرد كه منجر به ممانعت افراد از پاسخ دادن مي شود و يك رهيافت درماني موثري مي باشد.
وي بعد از اينكه مشاهده كرد كه تمامي افراد نتوانسته اند بعد از شركت در TFT به بهبود مناسبي دست يابند، اين عبارت را مصطلح كرد.
بر اساس عقيده كالاهان، نقض روان شناختي مربوط به تفكرات منفي و تمايل به خود خرابكاري مي باشد.
شخصي كه به دليل مرگ ديگران خودش را سرزنش مي كند و يا فكر مي كند كه لياقت كمكِ ديگران را ندارند، به عنوان فردي كه نقض روان شناختي را تجربه كرده است، تعريف مي شود.
به دليل اينكه اين عامل محدوديت هاي درمان موفق را بيان مي كند، كالاهان تكنيك هاي خاصي را براي رفع اين وضعيت توسعه داده است.
دوره هاي درمان زمينه فكري
درمان زمينه فكري بيانگر يك انحراف مهم از روش هاي معمول در شناخت، تشخيص و درمان مشكلات روان شناختي مي باشد.
كالاهان به جاي در نظر گرفتن اختلالات روان شناختي به عنوان يك عملكرد رواني، بر اين باور بود كه اين اختلال در سيستم انرژي بدن كُد بندي شده است و يك جنبه اي از افراد مي باشد كه از طريق گفتار درماني مرسوم قابل دسترس نمي باشد.
از اينرو فرآيند درماني TFT، كاملا متفاوت از فرآيند هاي درماني استفاده شده در رهيافت هاي مرسوم تر مي باشد.
در مراحل اوليه TFT، از افراد درخواست مي شود تا در رابطه با مشكلي كه با آن مواجه هستند، فكر كنند و ناراحتي خود را بر اساس مقايس واحد هاي ذهني ناراحتي (SUD)، كه از صفر يا يك تا ۱۰ متغير است، دسته بندي كند.
۱۰ نشان دهنده بالاترين سطح از ناراحتي مي باشد و صفر يا ۱ بيان كننده نبود هيچ گونه ناراحتي و اختلال مي باشد. در طول دوره درماني، تغييرات موجود در دسته بندي SUD افراد مورد بحث قرار مي گيرد تا كارايي و پيشرفت درمان اندازه گيري شود.
بعد از يك خود ارزيابي اوليه، به افراد درمانجو آموزش داده مي شود تا بر روي نقاط مختلف نصف النهاري آموزش داده شده، كه مربوط به انرژي هاي ذخيره شده مي باشند، فشار آورند و همزمان با آن بر روي شناسايي مشكل تمركز كنند.
نكته مهم ديگر تمركز افراد بر روي مشكلي است كه منجر به مراجعه آنها به درمان شده است؛
همچنين فرض بر اين است كه تمركز بر روش مشكل، منجر به درمان زمينه هاي فكري مي شود كه عامل فعال سازي اختلالات موجود و فعال سازي آنها مي باشند.
كالاهان يك نظريه اي مطرح كرده است كه بر اساس آن، انباشت كردن انرژي هاي اضافي در زمينه فكري منجر به ايجاد توازن مجدد در جريان انرژي سيستم مي شود.
درمانگران مي توانند براي درمان افراد مختلف، يكي از الگوريتم هاي توسعه داده شده توسط كالاهان را به كار بگيرند.
براي مثال، الگورتيم مربوط به آسيب شامل فشار دادن پنج تا هفت مرتبه اي بر روي ابرو، زير چشم، زير بازو و استخوان سينه مي باشد.
در نتيجه استفاده درمانگران از تشخيص علّي و يا تكنولوژي صدا، احتمال ايجاد ترتيبات شخصي سازي شده بيشتري وجود دارد.
كالاهان مدّعي بود كه روش هاي درماني خاص تر كه در نتيجه اين روش هاي درماني به وجود مي آيند، در اغلب موارد منجر به ايجاد نتايج بهتري مي شوند.
صرف نظر از نحوه ترتيب فشار دادن، معمولا اين فشار دادن تا زماني ادامه مي يابد كه افراد در درجه بندي SUD، صفر يا يك را با توجه به مقياس استفاده شده گزارش كنند. افرادي كه رفع كامل علائم را تجربه مي كنند، افراد “معالجه شده” ناميده مي شوند.
كالاهان علاوه بر فشار دادن انگشتان بر روي نقاط نصف النهاري، روش هاي ديگري را هم توسعه داد كه مي توانند همراه با روش درماني اصلي و يا به عنوان روش درماني اصلي به كار برده شوند.
يكي از اين روش ها عبارت از درمان نُه بخشي (۹G) ناميده مي شود، كه معمولا در طول درمان به كار گرفته مي شود.
اين روش شامل فشار آوردن بر روي نُه بخش – كه در قسمت پشتي دست قرار دارند – مي باشد و فرد در طي آن مشغول فعاليت هاي ديگري مي باشد كه شامل صدا كردن، شمارش كردن، حركت دادن چشم ها و تكرار جملات اميد بخش و خود تاييد كننده مي باشد.
فرض بر اين است كه اين تفكرات به افراد كمك مي كند تا عملكردهاي ذهني خود ، كه براي انجام درمان اوليه ضرورت دارد، را تهييج كنند.
TFT يك فرم درماني مختصري مي باشد و بيشتر حمايت كنندگان از آن مدعي هستند كه اين روش، تنها در يك دوره، منجر به رفع كامل علائم بيماري مي شود.
با اين وجود، مشكلات پيچيده تر به دوره هاي درماني بيشتري نياز دارند. دوره هاي مي تواند بين ۳۰ تا ۹۰ دقيقه باشد.
در برخي موارد، افراد مبتلا به اعتياد، افسردگي ، اضطراب بر اين باور هستند كه مي تواند به صورت مستقل ، از اين الگوريتم ها استفاده كنند و به بهبود كامل و يا كاهش علائم دست يابند، در حالي كه دست يابي به بهبود مدّ نظر، بدون كمك گرفتن از يك درمانگر غير ممكن مي باشد.