دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۰۳

تفاوت بين رابطه جنسي و عشق در مردان

۴۶ بازديد

خيلي از زنان در طول زندگي به اين نتيجه مي رسند، وحتي علم نيز تا حدودي آن را تاييد مي كند كه برخي از مردان نيازشان به عشق، صميميت، تسلي و مراقبت را تعديل مي كنند و از اين بابت كمبودي احساس نمي كنند.رابطه جنسي و عشق

در اين زمينه نمونه هاي متعددي وجود دارند:

آرش هنگام غمگيني، خواستار داشتن رابطه جنسي است به دليل آنكه براي او حاصل شدن آسايش فيزيكي ناشي از اين رابطه خوشايند است. او مانند بسياري از افراد، دوست دارد هنگام غمگيني رابطه داشته باشد. در واقع، هنگام غمگيني در مغزمان واكنش هايي زيستي صورت مي گيرد كه ما را ملزم به برقراري رابطه مي كند.

شايان مورد ديگري است كه هنگام تنهايي مايل به داشتن رابطه است. او معتقد است منطقي نيست كسي را كه مي دانيم احساس تنهايي مي كند و نياز به يك شريك دارد را طرد كنيم. از طرفي، او فكر مي كند كه جستجو و درخواست رابطه جنسي و ارضاي نياز از طريق ارتباط با افراد امري پذيرفتني است.

برانگيختگي جنسي يكي از هيجان هاي عمده است؛ بعلاوه همانطور كه در جريان تحقيقات انجام شده در زمينه هيجان هستيم؛ هر يك از هيجان هاي اصلي يك برنامه براي خود دارد كه بيش از هزاران سال به منظور بقا و تداوم نسل ادامه و گسترش مي يابد. اين برنامه موجب احساس فيزيكي خاصي مي شود و در آن لحظه با تحريك هيجان اصلي؛ در درون ما يك جوشش برانگيختگي حاصل مي شود. برانگيختگي جنسي اغلب در كشاله ران در راستاي برانگيختگي و ايجاد لذت جنسي حس مي شود؛ غم، تنهايي، خشم و ترس و ديگر هيجان ها مي توانند با برانگيختگي جنسي همبود شوند. طغيان هيجان هاي حساس در قالب برانگيختگي جنسي يك روش خيلي خوبي است كه ذهن مي تواند از ارضاي آگاهانه نيازهاي اصلي بشر به روش هاي در عين حال پذيرفتني از نظر فرهنگي اطمينان حاصل كند. با ارضاي طيف كاملي از هيجان هاي اصلي ما سلامت مغز نيز حاصل مي گردد. از اين رو، بهتر است بدانيم كه هيجان هاي اصلي وجود دارند و غريزه جنسي را تحريك مي كنند. آيا رسيدن به اين حالت يك برانگيختگي جنسي محض است؟ آيا به آسايش نياز است؟ آيا بايد ارتباط داشته باشيم؟

با توجه به فرهنگ نرينگي دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم، تعجب برانگيز نيست كه برخي از مردان احساس مي كنند كه بايد تمايلات خود و احساس نياز به ميل جنسي را تعديل كنند. براساس مستندات جنيفر سيبل نيوسون فيلم ماسكي كه با آن زندگي مي كنيم (the mask we live in) احساس ناتواني مردان و پسران در ابراز واقعيت دروني شان در واقع تعريف نافذ نرينگي را از نظر فرهنگ آمريكا به چالش مي كشاند. اگر پسران و مردان طيف كاملي از هيجان ها را داشته باشند نه فقط خشم و برانگيختگي جنسي؛ در اين صورت مي بينيم كه افسردگي و اضطراب سيري نزولي مي يابد.

وقتي كه ما از بروز هيجان هاي اصلي خود (غم، ترس و خشم) جلوگيري مي كنيم و نيازمند صميميت (عشق، مصاحبت، اشتراك احساسات، نزديكي) هستيم؛ زنان و مردان به علايمي مانند اضطراب، شرم و افسردگي دچار مي شوند. وقتي ما با هيجان هاي اصلي خود سازگار مي شويم اين علايم نيز كاهش يا از بين مي روند. اين مورد به عنوان گام نخست براي اصلاح، ريشه در درك نرمال بودن تجاربِ غم، ترس، عشق، خشم و ميل به ارتباط در زنان و مردان هم در مسائل جنسي و هم مطرح كردن تفكرات و احساساتمان با يكديگر دارد.

نياز به عشق و محبت به عنوان نيازهاي نرينگي مرتبط با مقاومت، توان و بلندپروازي تلقي مي شوند. هيجان ها براي عجز و ناتواني نيستند آنها خاص و وابسته به انسان مي باشند. اگرچه امور به كندي تغيير مي يابند اما هنوز هم دو هيجان عمده براي ابراز برانگيختگي يعني هيجان جنسي و خشم به عنوان قابل قبول ترين هيجان ها محسوب مي شوند. هنوز هم نافذترين هيجان ها از جمله ترس، غم، عشق، نياز و اشتياق براي ابراز كردن ضعيف و بي رنگ مي باشند.

پس تعجب برانگيز نيست كه اين هيجان هاي حساس كه به روش هاي مختلفي بيان مي شوند در قالب تمايلات جنسي درك شوند. در واقع، اولويت بندي نيازها و رام كردن آنها با رابطه جنسي واقعاً يك روش استاندارد و سازش متفكرانه است. در نهايت، در طي رابطه جنسي، مردان مي توانند به طور غير شرم آورانه اي شريك خود را لمس كنند، ببوسند، در آغوش بگيرند و تحت اقدامات مردانه ي جسارت جنسي رفتارهاي قابل قبولي را انجام دهند. اما، بهتر است به تغيير فرهنگ نرينگي نيز كمك كنيم طوري كه بيشتر نزديك جنبه هاي زيستي ما شود.

 

منبع : تفاوت بين رابطه جنسي و عشق در مردان

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.