در زيست شناسي دوجنسيتي اشاره به افرادي دارد كه ارگان هاي جنسي مربوط به هر دو جنسيت به صورت كامل در آنها وجود دارد؛
همچنين اين افراد خنثي ناميده مي شوند. ساختار بدني و ساير ويژگي هاي فيزيكي اين افراد تركيبي از ويژگي هاي عادي مردانه و زنانه مي باشند.
كلمه androgynous (به معناي دو جنسه) ريشه در كلمات يوناني andro (مرد) و gyn (زن) دارد.
آريستوفانز (Aristophanes) در مهماني كاري پلاتو (Plato) در مورد وجود داشتن يك سري افرادي صحبت كرد كه دوجنسبه ناميده شدند كه داراي يك شكل گرد، چهار دست، چهار پا، دو صورت و يك سر هستند و ويژگي هاي جنسي مذكر و مونث را به همراه هم داشتند؛
چنين انسان هايي نيرومند بودند و زئوس (Zeus) آنها را به دو بخش تقسيم كند. بعد از تبديل شدن هر يك از آنها به دو بخش، هر يك از نيم بخش ها به دنبال پيدا كردن بخش ديگر بود.
نكته مهمي كه بايد به آن توجه كرد عبارت از اين مورد مي باشد كه كلمه *** از كلمه secare به دست آمده است؛ اين كلمه به معناي بخش بندي مي باشد (به نظر مي رسد كه اين اقتباس منعكس كننده يك داستان مربوط به افسانه دوجنسيتي است).
هر چند كه اين افسانه مربوط به يونان قديم كاملا شايع مي باشد، ولي برخي از مذاهب شرك گرايانه، كابالاه (Kabbalah)، كيمياگري، عرفان، پادشاهي تائوت (taote king) و ساير موارد خدايان دوجنسي را تعريف و پرستش مي كردند؛
به نظر مي رسد كه دليل اين مورد عبارت از اين باشد كه انسان هاي موجود در دوران باستان، به دليل هماهنگي و يكپارچگي ويژگي هاي نرينه و زنانه دچار شيفتگي و تشويش شده بودند.
كلمه دو جنسيتي در زمينه هاي پزشكي و روان شناختي مختلفي مورد استفاده قرار مي گيرد، چرا كه اصلي ترين مسائل موجود در برخي از موقعيت ها عبارت از تضاد شخصي مي باشد كه از طريق وجود داشتن ويژگي هاي زنانه و مردانه در يك نفر ايجاد مي شود.
در روان شناسي، دو جنسيتي اشاره به افرادي دارد كه ويژگي هاي شخصيتي بارز آنها مربوط به هر دو جنسيت است و رفتارهاي اين افراد تركيبي از محكم بودن و نجابت، قاطع بودن و تربيتي بودن مي باشد كه بر اساس شرايط موجود مشخص مي شود.
احتمال بروز رفتارهاي فراتر از جنسيت در افراد دو جنسيتي زياد مي باشد و اين افراد در موارد محدودي نقش هاي جنسيتي محدودي را انجام مي دهند.
گسترش يافتن فمينيسم و تاثير نهضت حقوق زنان باعث شده است كه بخش هاي خاصي از رفتارهاي دو جنسيتي در مقايسه با گذشته محبوبيت اجتماعي بيشتري پيدا كند.
شكل هاي دو جنسيتي به صورت مكرر در اسطوره شناسي يوناني تكرار شده است و در اغلب مواقع تركيبي از ويژگي هاي مردانه و زنانه مطلوب مي باشد.
غيب گوي نابيناي شهر تبس در يونان كه يك حكيم مشهوري بوده است، در برخي جاها به صورت يك فرد دو جنسه نقاشي شده است.
در علم پزشكي عبارت دو جنسيتي اشاره به افرادي دارد كه ويژگي هاي جنسيتي ظاهري زنانه دارند و همچنين داراي بافت هاي بيضه اي هستند كه در داخل بدنشان قرار دارد.
كلمات خنثي و دو جنسبه به افرادي اشاره مي كند كه داراي بيضه و تخمدان هستند؛
اين شرايط منجر به ايجاد يك سري موارد غيرنرمال بدني مي شود و باعث مي شود كه ظاهر اين افراد ويژگي هاي زنانه و مردانه را به صورت همزمان داشته باشند.
در اين زمينه كلمات دو جنسيتي، خنثي و نر و ماده مترادف هم مي باشند.
زمانيكه يك فرد ويژگي هايي فراتر از تعاريف مرسوم زن و مرد داشته باشد، اين فرد ترنس جندر (transgender) ناميده مي شود؛
اين گروه شامل ترانس ********وال (trans***ual كه يك نوع اختلال هويت جنسي مي باشد)، افرادي كه در لباس و رفتار از جنس مخالفشان تقليد مي كنند (transvestities)، درگ كوئين (drag queen)، زنان نر، مردان مونث و ساير موارد مي باشند.
بنابراين ترنس جندر يك كلمه اي است كه براي توصيف افراد گسترده اي مورد استفاده قرار مي گيرد كه تجارب و (يا) اظهارات جنسي آنها برعكس انتظارات موجود از آنها مي باشد، ولي اين مورد در رابطه با دوجنسيتي، خنثي يا نروماده (زيستي) وجود ندارد.
دو جنسيتي روان شناختي
از دهه 1970 و به دليل نهضت هاي فمينيستي و روان شناسي اجتماعي، تحقيقات زيادي در مورد ميزان تاثير نقش هاي جنسيتي (نرينگي و زنانگي) در شكل گيري هويت شخصي، برنامه ريزي هاي شخصي، عملكرد فرد در جامعه و سلامت رواني صورت گرفته است.
در همين دوره مفهوم دوجنسيتي روان شناختي در روان شناسي اجتماعي ايجاد شد.
نقش هاي جنسيتي و دو جنسيتي
مارگارت فولر (Margaret Fuller) بيان كرده است كه: هر چند مذكر و مونث عبارت از دو جنبه مربوط به دوگانگي راديكال قابل توجه مي باشند، ولي امكان تركيب اين ويژگي ها وجود دارد.
در دنياي فيزيك مايعات سفت مي شوند و جامدات ذوب مي شوند در واقع هيچ مردي وجود ندارد كه كاملا ويژگي هاي مردانه داشته باشد و هيچ زني وجود ندارد كه به صورت كامل ويژگي هاي زنانه داشته باشد.
نقش هاي جنسيتي به ويژگي ها، مشخصات و رفتارهاي شخصيتي اشاره دارند كه هر فرهنگي نسبت به جنسيت هاي مختلف در نظر مي گيرد.
تفاوت هاي موجود در رفتار مردان و زنان تا حد زيادي بستگي به تعاملات مابين فشار اجتماعي – فرهنگي و وراثت خاص دارد.
هويت جنسي (هويت) معمولا عبارت از ويژگي هاي نسبتا ثابتي مي باشد كه در دوره نوجواني شكل مي گيرد و معمولا يك پديده پيچيده اي است، چرا كه به طيف وسيعي از متغيرها بستگي دارد؛
اين متغيرها شامل ويژگي هاي روان شناختي افراد، ساختار آناتومي و فيزيولوژي مشخص شده، گروه اجتماعي كه فرد در آن بزرگ مي شود، الگوهاي آموزشي و تاثيرات فرهنگي موجود مي باشند.
از طرف ديگر هويت يك مرد يا زن (نقش هاي آنها) نشان دهنده يك جنبه پويايي مي باشد كه باعث مي شود افراد رفتارهاي مردانه يا زنانه معمولي را در موقعيت هاي روزمره متفاوت انجام دهند.
در يك دوره اي مذكر يا مونث بودن به عنوان يك بعد منحصر به فردي تصور مي شدند كه هر كدام از آنها مربوط به دو قطب متضاد بودند و باعث مي شد كه همه افراد در يكي از سمت هاي مربوط به اين دسته بندي دوبخشي قرار بگيرند.