عمليات ژانگولر به نشانه اعتراض!
/ آقا مردم مشكل دستشويي دارن! / اعتراض بادكنكي! / اعتراض به سبك سيب زميني!
مردم روستايي در السالوادور هر ساله در روز ۱۳ جولاي به صورت انفرادي و نمادين به خاطر سيب زميني اعتراض ميكنند. آنها معتقدند سيب زميني ابتدا در السالوادور كشف شده بوده و بعد از آن كشتيرانان كشورهاي ديگر آنها را از السالوادور خارج كردهاند و سالهاست در اين كشور قحطي سيب زميني است. به اين ميگويند اعتراض از نوع سيب زميني آن هم انفرادي! اما گاهي در نقاط مختلفي از جهان افراد بيكاري هستند كه يك تنه اعتراض ميكنند و توجه ديگران را به خودشان جلب ميكنند.
اعتراضاتي كه گاهي موضوعش آنقدر عجيب است كه آدم با خودش ميگويد: «يارو كار و زندگي نداشته پا شده اومده اعتراض كنه. اونم واسه چي. هيچي!» البته نبايد فكر كنيم عجيب ترين اعتراضات، هميشه مسخره است. مثلا دو سال پيش در ازبكستان مادري كه به همراه كودكش تنها زندگي ميكرد، به نشانه اعتراض به بيپولي و نداشتن فرصت كاري، در خيابان دست به خودكشي زد كه چون به سرعت به بيمارستان رسانده شد، زنده ماند.
اين اتفاق و اعتراض شديد اين زن ازبك بازتاب بسيار زيادي بر رسانههاي اين كشور داشت، تا آنجا كه مسئولان اين كشور را در مورد وضعيت نامطلوب زنان مطلقه در ازبكستان وادار به توضيح و ارائه راه حل كرد.
در هر حال اعتراض چه تك نفره چه كلي هميشه ابزاري بوده براي اعلام نارضايتي از يك وضعيت نامطلوب. سفري به دور دنيا ميكنيم تا تعدادي از عجيبترين اعتراضات تك نفره را ببينيم.
۱ اعتراض به سرويس بهداشتي
تا حالا شده جايي برويد و احساس كنيد آنجا يك چيز خيلي مهم كم دارد؟ بگذاريد كمي واضحتر با هم صحبت كنيم. فرض ميكنيم شما به ديدن يكي از اقوام رفتهايد. بعد از نوش جان كردن زرشك پلو با مرغ گلاب به رويتان نياز مبرم به دستشويي پيدا ميكنيد.
اين وضعيت ممكن است براي خيلي از شما پيش آمده باشد، اما سؤال اينجاست كه آيا تا به حال شده اونجوري بشويد، اما دستشويي نباشد كه برويد. استيو تامسون از اعضاي گروه حاميان آب اين نياز را ظاهرا زياد احساس كرده، تا آنجا كه دفتر و دستك برداشته و حساب و كتاب مفصلي در اين زمينه انجام داده و دست آخر به اين نتيجه رسيده كه ۵/۲ ميليون نفر در جهان نياز مبرمي به دستشويي دارند.اعتراضات عجيب جهان
اما اين آقاي تامسون به همين بسنده نكرد. فرداي كشفش پلاكاردي درست ميكند و به يكي از ميدانهاي لندن ميرود و به نشانه اعتراض به بيتوجهي جامعه جهاني به اين نياز مهم بشري تحصن ميكند. استيو براي اينكه خلاقيت خودش را هم نشان بدهد، پوششي قهوهاي شبيه چيزي كه خودتان بهتر ميدانيد درست ميكند و آن را به تن ميكند و با لبي خندان تا حوالي غروب به اعتراض خود ادامه ميدهد.
تا يادم نرفته بگويم او اشتباهي روي پلاكارد خود تعداد نيازمندان به توالت را ۵/۲ بيليون نفر نوشته بوده. همه آدمهايي هم كه از صبح تا شب از كنارش رد ميشدند و در برابر اعتراض استيو لبخند تحويلش ميدادهاند، حتي برايشان سؤال هم پيش نيامده بوده كه اصلا مگر اين تعداد انسان در كره زمين زندگي ميكند كه حالا نياز به دستشويي داشته باشند.
۲ ناپديد شدن مجسمه ها
جريان غيبشدن مجسمهها را كه هنوز يادتان نرفته. در يكي از شهرهاي فرانسه هم اين اتفاق چند سال قبل افتاده، هرچند خيلي شعبده بازي هم در كار نبوده. داستان از اين قرار است كه مدتها بود كه مردم تولوز از اينكه مجسمه ناپلئون در ميدان پيه ترو تولوز است شاكي بودند. تا اينكه بالاخره شهرداري اين شهر تسليم ميشود و مجسمه را پايين ميآورد.
اما دردسرهاي شهرداري با اين كار تازه آغاز ميشود. مارسل يكي از شهروندان ساكن نانت است كه اين خبر را ابتدا در روزنامه ميخواند. او كه از سينهچاكان سرسخت ناپلئون بوده، بعد از اطلاع از اين اتفاق رگ غيرتش بدجور بيرون ميزند و بعد از دست و پا كردن يك لباس شبيه لباس آقاي بناپارت سوار ترن ميشود و به تولوز ميرود.
وقتي ميرسد، مستقيم به سمت ميدان پيه ترو ميرود و لباس را ميپوشد و بر بالاي ستوني كه مجسمه روزي روي آن قرار داشت ميرود. خطابه اعتراضي را كه از قبل آماده كرده بوده در ميآورد و شروع به خواندن ميكند و ميگويد تا زماني كه مجسمه را سر جايش بر نگردانند، به نشانه اعتراض همان بالا خواهد ماند.اعتراضات عجيب
اين كار مارسل باعث ميشود جمعيت زيادي از مردم دور او جمع شوند. او هم كه حسابي از اينكه اين همه طرفدار پيدا كرده كيفور شده بود، چندين و چند بار بيانيه اعتراضياش را ميخواند.
وقتي شهردار تولوز از ماجرا خبردار ميشود، ابتدا با خودش ميگويد اين شخص بعد از چند ساعت خسته ميشود و ميرود. اما وقتي چند روز ميگذرد و مارسل هر روز صبح از مهمانخانهاي كه شبها در آن سكونت ميكرده مستقيم بر بالاي ستون ميرود و كار روز قبل را تكرار ميكند، شهردار كه ميبيند ميدان پيه ترو صحنه اعتراض عليه برداشتن مجسمه ناپلئون شده، عاقبت تسليم مخالفان ميشود و دوباره مجسمه به جاي خود انتقال پيدا ميكند.
بعداز اين كار دوباره صداي مخالفان مجسمه به صدا در ميآيد، اما اين دفعه آقاي شهردار كه ديگر حوصله مارسل را ندارد، زير بار نميرود و بعد از مدتي هم همه چيز دوباره عادي ميشود.
۳ شكايت از بيكاري
اين بيكاري هم بددردي شده. در ايتاليا يكسري حسابي عاشق بيكاري هستند. اين دسته تا لنگ ظهر در خانه ميخوابند و عصر هم به اتفاق رفقا به گردش ميروند. شما كه بهتر ميدانيد ايتالياست و آب و هواي خوب! اما در اين بين يكسري هم هستند كه يكهو قاطي ميكنند و حتما آب و هواي خيلي خوب ايتاليا هم بهشان چندان جواب نميدهد.
يكي از اين دسته دوميها موره نو بود. او كه فارغالتحصيل رشته رياضي محض بوده، بعد از اينكه ميبيند هيچ رقمه كار گيرش نميآيد، يك تخته سياه برميدارد و به سمت يكي از ميدانهاي اصلي شهر ميرود. (ظاهرا اين ميدانهاي اصلي شهر هم از اصليترين عناصر اعتراضات تكنفره هستند.)
ساعت هشت صبح است و مردم فلورانس مشغول رفتن به محل كار خود. در همين حين موره نو با تخته سياه عمودي شكلش كه روي آن شماره تلفنش نوشته شده، با كلاهي عجيب روي يك بلندي ميرود و با صداي بلند شروع به اعتراض ميكند و چيزي در اين مايهها ميگويد: «من در دانشگاه رياضي خواندهام، اما بيكارم. هر چه كردم، كاري پيدا نكردم و اين شماره تماس من است و…» اما آن روز، روز موره نو نبود.
يك ساعت طول نميكشد كه پليس سر ميرسد و او را از آن بالا پايين ميآورد. احتمالا اولين چيزي كه پليس به او ميگويد اين است كه مرد حسابي كار نداري، چرا رفتي آن بالا داد و بيداد راه مياندازي؟ و موره نو هم ميگويد: جناب سروان ديگه به اينجام رسيده. و جناب سروان هم با نگاهي مهربان به او ميگويد: نابرده رنج گنج ميسر نميشود، مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد. اعتراض موره نو كارآفريني برايش در پي نداشت و او با اين مدل اعتراض عجيبش هم در خيل بيكاران ايتاليايي باقي ماند.
۴ اعتراض به طلاق
اما به ركورددارترين معترضي كه از اهالي كتاب ركوردهاي گينس هم هست سركي ميزنيم. ورنيه واچف تنها زني است كه به تنهايي ركورددار ۴۵۳ روز اعتراض در دنياست.