دوشنبه ۲۴ شهریور ۰۴

مركز مشاوره ستاره

مركز مشاوره ستاره

آموزش خويشتن پذيري

۳۲ بازديد

 

آموزش خويشتن پذيري يك رهيافت آموزشي و جايگزين براي روش درمان سنتي است و هدف آن كمك به افراد درمانجو براي غني تر كردن زندگي شان و داشتن يك زندگي كامل، از طريق آموزش هاي كارگاهي گروهي مي باشد.

درمانگران اين رهيافت درماني تلاش مي كنند تا درمانجو ها در يك وضعيت بي هوشي و هيپنوتيزم قرار بگيرند؛

و به دليل اينكه درمانجوها در وضعيت بي هوشي قرار مي گيرند، احتمال آسيب ديدن و / يا خود ارزيابي هاي منفي، كه منجر به كاهش توانايي فرد و اختلال در توجه به تفكرات، تجسم و ادراكات مي شود، كاهش مي يابد.

افرادي كه به درمان مراجعه مي كنند تا آگاهي شان از خود افزايش يابد و / يا در يك محيطي فاقد هر نوع آسيب، انتقاد، قضاوت و ارزش يابي، خود شناسايي را انجام دهند، مي توانند از اين رهيافت به عنوان يك رهيافت كارا و مفيد استفاده كنند.
تاريخچه و توسعه

آموزش خويشتن پذيري توسط ريچارد اولني توسعه يافت؛ اولني در دوران نوجواني خودش، چند وضعيت ذهني مختصر، گذرا و روان پريشي را مشاهده كرد كه شامل توهّم بصري و احساس عدم همكاري بوده است.

اين وضعيت ها در اولني پيشرفت نكرد، ولي در عوض وي ترغيب شد تا به صورت مستقل، روان شناسي، عرفان و هيپنوتيزم را در وقت هاي آزاد خودش مورد مطالعه قرار دهد.

با وجود اينكه اولني وارد حوزه تبليغات شده بود، ولي همچنان بر درمان از طريق رابطه ذهن – بدن علاقه فوق العاده اي داشت و از سال ۱۹۷۲، كل وقت خود را صرف كار كردن به عنوان يك درمانگر جايگزين كرده بود.

رهيافت آموزشي خويشتن پذيري آقاي اولني، شامل چندين رهيافت مي باشد كه عبارتند از:

هيپنوتيزم، تجسم، كارهاي جادوگرانه، بيو انرژتيك، روان شناسي گشتالت، و آموزش آگاهي بدن. اولني در دوره پيك كاري خود به عنوان يك پزشك جايگزين، هر ساله نزديك به ۳۰ كارگاه را در مناطق مختلف ايالات متحده برگزار مي كرد و دوره هاي آموزشي را براي متخصصان سلامت رواني اجرا مي كرد كه مي خواستند تكنيك هاي مورد استفاده خود را با يادگيري خويشتن پذيري افزايش دهند.

شركت كنندگان در اين آموزش هاي تخصصي، هم خويشتن پذيري شخصي خودشان را افزايش مي دادند و هم استراتژي هاي مربوط به آموزش خويشتن پذيري به ديگران را ياد مي گرفتند.

اولني در سال ۱۹۹۴ در گذشت؛ ولي در حال حاضر، آموزش خويشتن پذيري توسط كساني كه تحت تعليم اولني و يا دانشجويان وي بوده اند، همچنان ادامه دارد.

اين رهيافت درماني همچنان به عنوان يك رهيافت جايگزين و يك رهيافت آموزشي براي درمان شرايط سلامت رواني مورد استفاده قرار مي گيرد، چرا كه تا به حال نتوانسته است توسط تحقيقات تجربي رد شود.

خويشتن پذيري چيست؟

خويشتن پذيري مي تواند به صورت آگاهي و پذيرش افزايش يافته از قدرت ها و نقص هاي شخصي به صورت همزمان تعريف شود.

يكي از اصول مهم در آموزش خويشتن پذيري، عبارت از اين عقيده است كه تجربيات و عقايد گذشته در مورد خود و ديگران تمايل دارند تا خويشتن شناسي هاي منفي را ايجاد كنند كه منجر به خود سنجي هاي انتقادي و / يا مخرّب مي شود.

آسيب هاي گذشته، تجارب ناسازگار، و خاطرات رنج آور بيانگر مواردي هستند كه مي توانند بر روي تفكرات، احساسات و رفتارهاي امروزي فرد تاثير گذار باشند، و توسعه تكنيك هاي مربوط به درمان اين شرايط مي تواند به افراد درمانجو كمك كند تا به يك بهبود و تسكين از اين دردهاي طولاني دست يابند.

طرفداران خويشتن پذيري بر اين باور هستند در صورتي كه افراد قادر به برقراري ارتباط با يكديگر و نحوه خود سنجي هاي مورد نياز براي دست يابي به پيشرفت را بشناسند، مي توانند تغييرات مثبتي را در نحوه تفكر خودشان ايجاد كنند و با اشخاص موجود در تجربيات فعلي شان، ارتباط بيشتر و بهتري را برقرار كنند.
روان درماني حسّي – حركتي
روان درماني فكري و بر مبناي تفكر
درمان رابطه هاي خود
جدا شدن از احساسات منفي

درمانگران آموزش خويشتن پذيري بر اين باور هستند كه در اغلب موارد، اين رهيافت مي تواند به افراد درمانجو كمك كند تا از طريق بازبيني در مكالمه هاي دروني انتقادي، منفي و يا بدبينانه، از احساسات منفي خودشان فاصله بگيرند و به يك رشد مناسب دست يابند.

هدف از آموزش خويشتن پذيري، ايجاد حالت هاي خلسه يا بي هوشي در افراد درمانجو مي باشد، چرا كه اين حالت منجر به ايجاد حالت پذيرندگي بيشتر افراد درمانجو نسبت به راه حل هاي جديد و / يا تفاسير جايگزين در مورد گذشته مي شود؛ اين روش درماني توسط يك درمانگر صورت مي گيرد.

اين تفاسير، كه مي تواند نشانگر سطح عميقي از پذيرش و همدردي باشد، به منظور كمك به افراد درمانجو مورد استفاده قرار مي گيرند تا در زماني كه خاطرات مربوط به تجربيات گذشته و تاثيرات آنها منجر به ايجاد انحراف درتفاسير فعلي مي شود، توانايي بيشتري را براي جدا شدن از خودشان داشته باشند.

تفسير مجدد گذشته و همچنين احساسات منفي كه در نتيجه آن ايجاد مي شود، مي تواند احتمال تاثير گذاري قابل توجه احساسات منفي بر روي فرد را در آينده كاهش دهد.
آموزش خويشتن پذيري به چه نحوي مي تواند مفيد باشد؟

درمانگران آموزش خويشتن پذيري تلاش مي كنند تا به افرادي كمك كنند كه به اين درك دست يافته اند كه زندگي فعلي آنها، تحت تاثير منفي تجربيات و آسيب هاي گذشته قرار گرفته است.

با توجه به اينكه هيپنوتيزم و ايجاد وضعيت هاي بي هوشي ، بخش هاي مهمي از آموزش خويشتن پذيري مي باشند، افرادي كه اين رهيافت را انتخاب مي كنند، ممكن است كه در مرحله اول، راحت بودن استفاده از اين تكنيك ها را در نظر بگيرند.

افرادي كه انتخاب مي كنند تا در اين آموزش شركت كنند، از طريق تجربه مجدد آسيب و يا تجربيات آزار دهنده مربوط به دوران اوليه زندگي، مورد راهنمايي قرار مي گيرند.

شخصي كه در دوران كودكي خود مورد سوء استفاده قرار مي گيرد، ممكن است تشويق شود تا اتفاقات جزئي مربوط به اين خاطره را به اشتراك بگذارد.

ممكن است كه شخص داراي عزت نفس پايين، از طريق انجام دادن مكالمه اي در دوران كودكي، كه شامل انتقادات شديدي هم مي باشد، مورد راهنمايي قرار بگيرد. در زماني كه شخص قادر نباشد تا به صورت مشخص و روشني جزئيات تجارب اوليه زندگي خود را بيان كند، هيپنوتيزم مي تواند مورد استفاده قرار بگيرد.

هدف از باز سازي و تجربه مجدد اتفاقات اوليه زندگي – در يك محيط درماني ايمن – كمك به بررسي نحوه تاثير تجربيات گذشته بر روي خويشتن پذيرش و شناخت فعلي افراد مي باشد.

همچنين خويشتن پذيري مي تواند به افراد درمانجو كمك كند تا خود آگاهي بالاتري تجربه كنند، آسيب پذيري كمتري نسبت به انتقادات بي فايده و بدون توجيه داشته باشند و يك بهبود در انرژي و نيروي حياتي را تجربه كنند.

اعتياد چيست؟

۴۱ بازديد

اعتياد عبارت از شرايط پيچيده و يك نوع بيماري رواني مي باشد كه از طريق استفاده وسواسي از مواد ايجاد مي شود، هر چند كه اين مواد پيامد هاي خطرناك و مضري براي فرد به دنبال دارند.

افراد دچار شده به اعتياد (اختلال استفاده شديد از مواد) يك تمركز شديدي را بر روي استفاده از مواد خاص، همانند الكل يا مواد دارند، به نحوي كه اين رفتار زندگي وي را تحت تاثير قرار مي دهد.

اين افراد استفاده از الكل و مواد را حتي در زماني كه مي دانند منجر به مشكلاتي مي شود، ادامه مي دهند.

همچنين تعدادي از روش هاي كارا در دسترس مي باشد و افراد مي توانند از اعتياد بهبود يابند و يك زندگي نرمال و خلاقانه داشته باشند.
موارد ابتلا به اعتياد

    الكل
    ماري جوانا
    PCL، LSD و ساير داروهاي هالوژن[1]
    مواد استنشاق كننده، همانند تنير هاي رنگ و چسب ها
    داروهاي ضد درد افيوني، همانند كدئين و اوكسيكودون[2]، هروئين
    مسكن ها، خواب آور ها و مواد ضد اضطرابي[3] ( داروهايي براي رفع اضطراب  همانند مسكن ها)
    كوكائين، متامفتامين[4] و ساير محرك ها
    تنباكو

افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد، داراي تفكرات، رفتارها و عملكرد هاي بدني منحرفي هستند.

تغيير در ارتباطات مغز منجر به افزايش تمايل افراد براي مصرف مواد شده است و متوقف كردن مصرف مواد را مشكل تر ساخته است.

بررسي هاي صورت گرفته بر روي تصاوير مغزي نشان داده است كه در بخش هايي از مغز كه مربوط به تشخيص، تصميم گيري، ياد گيري و كنترل رفتاري مي باشد، مصرف اين مواد منجر به ايجاد تغييراتي مي شود.

اين مواد مي توانند به بروز تغييرات خطرناكي در نحوه عملكرد مغز منجر شوند.

اين تغييرات مي توانند بعد از تاثيرات آني مواد، تا يك مدت زمان طولاني ادامه يابند – كه مسموميت ناميده مي شوند.

مسموميت عبارت از لذت شديد، آرامش، احساسات افزايش يافته يا بالا رفته مي باشد كه به دليل مصرف مواد ايجاد مي شود.

علائم مسموميت مربوط به مواد هاي مختلف، متفاوت مي باشد.

 در طول زمان، قدرت تحمل افراد معتاد نسبت به مواد يا مسموميت آن افزايش مي يابد و اين امر باعث مي شود كه آنها براي احساس كردن تاثير مواد به صورت قبلي، به مصرف مقادير زيادتري از مواد نياز پيدا كنند.
اعتياد چيست؟اعتياد چيست؟

بر اساس بيانيه موسسه ملي سوء استفاده از مواد[5]، افراد به دلايل مختلف شروع به مصرف مواد مي كنند كه برخي از آنها عبارتند از:

    براي به دست آوردن يك احساس خوب – بالا
    به دست آوردن يك احساس بهتر – براي مثال، از بين بردن استرس
    براي داشتن كارايي بهتر – بهبود عملكرد
    كنجكاوي و فشار دوستان

افراد داراي اختلال هاي اعتيادي مي توانند نسبت به مشكلات خودشان مطلع باشند، ولي حتي در صورت تمايل به متوقف كردن و ترك آن، ممكن است كه قادر به انجام دادن چنين كاري نباشند.

اعتياد مي تواند منجر به بروز مشكلات سلامتي و همچنين مشكلاتي در محيط كار و ارتباط فرد با اعضاي خانواده و دوستان شود.

اين سوء استفاده از الكل و دارو ها رايج ترين عامل بيماري و مرگ زودرس مي باشند.
علائم مربوط به اختلال استفاده از مواد
كنترل ناقص

يك انگيزه يا تمايل قوي به استفاده از مواد؛ تمايل يا تلاش هاي ناموفق براي كاهش دادن يا كنترل مصرف مواد
مشكلات اجتماعي

استفاده از مواد منجر به عدم موفقيت فرد در انجام وظايف مهم در محيط كاري، مدرسه اي و خانه مي شود؛ به دليل استفاده از مواد، فعاليت هاي اجتماعي، كاري و رفاهي فرد كاهش مي يابد
استفاده خطرناك

مواد در مجموعه هاي خطرناك مورد استفاده قرار مي گيرد؛ با وجود مطلع بودن نسبت به اين مشكلات، همچنان مصرف فرد افزايش مي يابد.
تاثيرات مواد

روا داري (نياز به مقدار زياد مواد براي به دست آوردن تاثيرات مشابه با تاثيرات گذشته؛ علائم ترك مواد (كه براي مواد مختلف، متغير است).

برخي از افراد هر دو مورد اعتياد و بيماري رواني را با هم تجربه مي كنند.

ممكن است كه بيماري رواني قبل از اعتياد وجود داشته باشد. يا اينكه اعتياد منجر به ايجاد يا وخيم تر شدن اختلال رواني شود.
درمان اعتياد

چگونه مي توان از اعتياد درمان يافت؟

روش هاي درمان موثر براي اعتياد در دسترس مي باشند.

اولين اقدام در مسير بهبود عبارت از شناخت و تشخيص مشكل مي باشد.

در زماني كه شخص مشكل خودش را انكار كند و نسبت به سوء استفاده از مواد يا اعتياد آگاهي نداشته باشد، فرآيند بهبود به تاخير مي افتد.

معمولا اقدامات و مداخلات دوستان و اعضاي خانواده منجر به تسريع و تاثير گذاري درمان مي شود.

يك متخصص سلامت روان مي تواند يك ارزيابي از علائم را انجام بدهد تا وجود داشتن اختلال مصرف مواد را مشخص كند.

حتي در صورتي كه مشكل موجود شديد به نظر برسد، اكثر افراد داراي اختلال استفاده از مواد مي توانند بهبود يابند.

متاسفانه اكثر افرادي كه مي توانند بهبود يابند، هيچ نوع اقدامي براي دريافت كمك نمي كنند.

به دليل اينكه اعتياد بر روي جنبه هاي زيادي از زندگي فرد معتاد تاثير مي گذارد، روش هاي درماني متنوعي مورد نياز است.

در اكثر موارد يك تركيب از تجويز دارويي و گروه يا فرد درماني، بيشترين تاثير را مي گذارد.

رهيافت هاي درماني كه وضعيت هاي فرد و ساير مشكلات پزشكي، روان شناختي و اجتماعي همزمان را شناسايي مي كنند ، به دست يابي به يك بهبود ثابت و ماندگار منجر مي شوند.

برخي از داروها به منظور كنترل تمايل به مواد و از بين بردن علائم شديد ترك آن مورد استفاده قرار مي گيرند.

تست ازدواج روانشناسي

۳۷ بازديد

 

و اگر به موقع و مناسب باشد، مي تواند سلامت جسمي و رواني فرد را فراهم كند.

همچنين ازدواج يكي از عوامل حمايت كننده در برابر آسيب هاي شخصي و اجتماعي است.

و نقش سلامت و پويايي در جامعه بستگي به پويايي و سلامت خانواده دارد .

و سلامت و رفاه خانواده بستگي به سلامتي ازدواج دارد.
تست ازدواج روانشناسي

ازدواج يكي از مهم ترين وقايع در گذر به بزرگسالي است. آغاز يك مطالعه علمي.

و دقيق از روانشناسي ازدواج به سال ۱۹۳۰ با تغييرات وسيع در پروژه هاي مرتبط با آن در دهه ۱۹۵۰ منجر شد.

اولين تحقيق منتشر شده در مورد روانشناسي ازدواج، كار ترمان و همكارانش بود.

آنها سعي كردند به اين پرسش پاسخ دهند كه چه تفاوتهايي مي تواند ازدواج موفق.

و ناموفق را به سرانجام برساند. تست ازدواج روانشناسي مباحثي گسترده دارد.

به طور كلي، روانشناسي ازدواج مي تواند به عنوان دو دسته از موضوعات عمومي در نظر گرفته شود.

مطالب و مقالات سايت “مشاوره ازدواج” توسط تيم تخصصي مشاوران و روانشناسان تهيه و پشتيباني شده است.

تست ازدواج روانشناسي1
روانشناسي ازدواج

    دسته اي مسائل پيش از ازدواج و در مرحله ي تصميم گيري براي ازدواج خواهند بود.
    در رده ديگر دسته اي مربوط به مراحل در دوران ازدواج و پس از ازدواج است.
    دختران و پسران كه در ازدواج مبهم هستند و براي ازدواج آماده مي شوند.
    تا از دانش و تجربه مشاوران بهره مند شوند، مي توانند با تست ازدواج
    كه روان شناسي خوبي از افراد انجام مي دهد تصميم مناسب تري بگيرند.
     انواع ازدواج مهم است. انواع ازدواج مربوط به ماهيت و شكل روند ازدواج است.
    مانند ازدواج موقت، ازدواج دائم، ازدواج سفيد و چند همسر بودن.
    اما امروز شاهد شيوع الگوهاي ازدواج جديدي مانند ازدواج مجازي، ازدواج با اينترنت هستيم.

مراحل ازدواج

مراحل ازدواج امر مهمي است. هر گاه كه تصميم براي ازدواج كردن داشته باشيد بايد اين ها را ياد بگيريد.

آماده شدن براي ازدواج شامل مراحل مهمي است:

    براي آمادگي دختر و پسر براي ازدواج قبل از هر اقدام، مهارت
    و اطلاعات لازم براي ازدواج موفق ضروري است.
    تحقيق در مورد ازدواج يكي از اوليه ترين و مهم ترين مراحل است.
    اجراي معيارهاي انتخاب همسر بايد در اولويت باشد.
    انتخاب يك همسر مي تواند چالش بر انگيز باشد.
    در مورد شرايط يكديگر پرس و جو كنيد.

مشاركت در پاسخگويي صادقانه به پرسش هاي هم مي تواند مهم باشد.

دوره عروسي دوره اي مهم است. ازدواج مي تواند به سه دوره تقسيم شود:
دوره نامزدي

    دوره آشنايي، دوره نامزدي و دوران عروسي و ترك نمودن والدين و جدا شدن از ان ها.
    روانشناسي ازدواج درباره مراحل ازدواج چه مي داند؟ براي هر يك از اين مراحل، حداقل زمان نياز داريد.
    ضروري است كه اصطلاح اصل برنامه ريزي را رعايت كنيد به عبارت ديگر، در طي دوره مشخص شد.
    بايد براي رسيدن به هدف مورد نظر برنامه ريزي شود.

عجله و طولاني شدن آن نبايد به بسياري از برنامه هاي شناختي و يا فعاليت هاي روزمره منجر شود.

يا بايد از طريق دوره هاي طولاني كاهش يابد.

در هر مرحله، اقداماتي كه بايد انجام شود و مهارت هاي مورد استفاده بايد طراحي و اجرا شود.

به عنوان مثال، بازديد، خريد، مراسم و غيره بايد با زمان مشخص انجام شود.
مرحله روابط جنسي

در هر مرحله، در زمينه حد و مرز  روابط جنسي،  مشخص شود و دنبال شود.

مجاز به ايجاد روابط جنسي در مرحله آشنايي يا دوره نامزدي در فرهنگ ما نيستيد.

و موارد زيادي وجود دارد كه منجر به رفتارهاي سوء استفاده مي شود .

    و به جاي هدف ازدواج، سو استفاده شدن و عواقب آن، مخصوصا براي دختران پيش مي آيد.
    مراحل اوليه، به خصوص مرحله آشنايي و دوره نامزدي كه اهداف اصلي آن تشخيص است.
    اهميت خاصي دارد، بنابراين استفاده از تمام مهارت ها و اطلاعاتي كه در اين مورد به دست آمده است.
    در اين مورد بايد توسط زوج ها مورد استفاده قرار گيرد و طرح اوليه بر اساس يك پايه انجام شود.
    و تست هاي روان شناسي ازدواج مي تواند در اين زمينه كمك كننده باشند.

بهينه سازي نظام سلامت

۴۱ بازديد

در سال هاي اخير به دليل ناتواني نظام هاي سلامت در جواب دادن به نيازها و انتظارهاي نوين بهداشتي و درماني، گرايش بين المللي قدرتمند در خصوص بهينه سازي نظام سلامت، با استفاده از سازو كار بازار صورت گرفته است. نتيجه هاي حاصل از پژوهش هاي اين سيستم گوياي آن است كه در اغلب موردها نتايجي كه مورد انتظار بود به دست نيامده است. اختلاط بحث محتواي بهينه سازي يكي از دلايل عمده ي شكست اين هدف بوده است. در صورتي كه محتواي بهينه سازي به حوزه هاي كاركردي نظام سلامت اشاره دارد، فرآيند اصلاح در باب راهبردهاي رسيدن به هدف هاي اصلاحي به بحث مي پردازد اصلاح سازماني در مركز يك فرآيند اصلاح قرار دارد و به عبارت ديگر بحث فرآيند اصلاح يك موضوع مديريتي است تا سياسي و اقتصاديي.

پس لازمۀ اجراي موثر اين فرايند، اتكا به يك برنامه و تفكر مديريتي جامع و كاربردي است. به هر اندازه كه اين برنامه در سطوح بالاتر به اجرا گذاشته شود، امكان موفقيت و تأثير گذاري آن افزايش مي يابد؛ چرا كه با فرايندهاي كليديي بين بخشي ارتباط پيدا مي كند. اين تفكر بايد از يك طرف پاسخ گوي نيازها و تقاضاهاي جديد و در حال تغيير جامعه باشد و از طرف ديگر تغيير اصلاح سازماني را در بطن خود پيش ببرد. برنامه و تفكر ن«مديريت جامع»، واجد چنين خصوصياتي است. از اين رو شايد تنها گزينه ما براي اصلاحي موفق در نظام سلامت، استقرار اين پارادايم مديريتي باشد.

مقدمه

كاربرد اصطلاح واژه «اصلاح نظام سلامت» در نوشته هاي مربوط به ارتقاي سلامتي روز افزون شده است. اين توجه جهاني سبب شده است كه در كشورهاي در حال توسعه نيز راهبردها و گزينه هاي رسيدن به هدف هاي نظام سلامتي افزايش يابد. پس از سال ها گفت و گوي بي حاصل درباره راه هاي نيل به مراقبت هاي اوليه بهداشتي اكنون پرداختن به اين موضوع جذاب و چالش برانگيز شده است .

به دنبال درك اهميت موضوع سلامتي به عنوان اصلي ترين محور توسعۀ پايدار، از طرف مقامات سياسي جهان، از اواخر نيمۀ اول قرن بيستم شاهد سه نسل اصلاحات در نظام سلامت، بوده است. اين توجهات و حركت ها معمولا از نيم كره شمالي به جنوب و از غرب ه شرق گسترش يافته است. اولين نسل اصلاحات در ده هاي 40 و 50، موجب استقرار نظام ملي مراقبت هاي بهداشتي و درماني در كشورهاي جهان شد. اين نظام ها طي دهه 60 به دنبال افزايش هزينه ها خصوصا به سبب رشد حجم و نوع خدمات بيمارستاني، شديدا تحت فشار قرار گرفتند. در اثر بحران هاي نفتي و ركود اقتصادي، از اوايل دهه 70 فشار ناشي از افزايش هزينه ها تشديد شد و زمينه را براي ايجاد اصلاحات ديگري در سطح بين المللي فراهم كرد. دومين نسل اصلاحات، «مراقبت هاي بهداشتي اوليه» را به عنوان يكي از حقوق اساسي همه مردم جهان، با شعار بهداشت براي همه تا سال 2000» مطرح كرد. علي رغم توفيقات اوليه اين اصلاحات توقعات عمومي از كيفيت خدمات، پاسخ گويي و مسئوليت پذيري را برآورده نساخت.

ضمنا تأكيد بر مراقبت هاي اوليه بهداشتي عموما در تعارض با سيستم هاي درماني و پزشكي بود كه بيش تر بر مراقبت هاي بيمارستاني تأكيد مي كردند.

با اين اوصاف و نيز تغييرات وسيع سياسي و اقتصادي در سطح جهان، سومين نسل اصلاحات از نيمه دوم دهه 80 پديد آمده است. اهداف اصلي اين اصلاحات بهبود وضعيت كلي سلامتيي، رضايت منديي دريافت كنندگان خدمات، كارآئي فني تخصيص منابع و هم چنين برابري در دست رسي به مراقبت هاي بهداشتي و درماني است. عناصر اصلي اين اصلاحات شامل موارد زير هستند:

= تجديد ساختار نظام سلامت وابسته به دولت (بخش عمومي)؛ مانند تمركز زدايي و تعديل.

– انعقاد قرار دادهاي واگذاري خدمات به بخش خصوصي (خصوصي سازي).

– استفاده از پرداخت هاي، مختص خدمات رساني عمومي مصرف كنندگان، به منظور بهبود وضعيت مالي بخش دولتي.

هدف اين اصلاحات پاسخ گوئي به تقاضاهاي بهداشتي و درماني با استفاده از سازو كار بازار يعني (بازار محوري) است. به لحاظ ايدئولوژيكيي اين اصلاحات در پي ايجاد شرايط مناسب به منظور ايجاد توان انتخاب براي گيرندگان خدمت و نيز مسئوليت پذيري ارائه دهندگان خدمت است. در حالي كه اولينب و دومين نسل از اصلاحات نظام سلامت در عرضه تاكيد مي كردند، سومين نسل اصلاحات نگاه خود را بيش تر بر تقاضا معطوف كرده است. اولين مشكل فرارويي اين اصلاحات، پاسخ گويي به نيازهاي اساسي سلامتي است. چرا كه در بسياري از موارد نيازهاي حقيقي به تقاضا تبديل نمي شود، و فقر مي تواند يكي از علل عمده آن باشد. بنابراين تشديد نابرابري يكي از خطرات اجراي اين سياست ها است. طرح كلي اين اصلاحات در 1987 از طرف بانك جهاني منتشر شد و سياست مطرح شده، يعني پرداخت هاي مصرف كنندگان براي خدمات عمومي، از دهه 90 در كانون توجه كشورهاي در حال توسعه قرار گرفت. در اين مقاله كه حاصل مطالعه متون و مقالات راجع به اصلاح نظام سلامت است، سعي شده است به اين سئوالات در حد مقدور پاسخ داده شود:

– ضرورت اصلاح نظام سلامت در كشورهايي توسعه يافته و در حال توسعه از جمله ايران چيست؟

– اهداف و محتواي اصلاح نظام سلامت در كشورهايي توسعه يافته و در حال توسعه چيستي؟

– پيش نياز هاي عمده در اجراي اين اصلاح شامل چه مواردي است؟

– استراتژي اصلي اتخاذ شده براي ايجاد تغيير در جهان شامل چه مواردي است؟

– آيا براساس تجربۀ ساير كشورها، مي توان استراتژي جامعيي را كه امكان نيل به اهداف اصلاحات در آن بسيار باشد پيشنهاد كرد؟

بر اين اساس، مطالب طرح شده به ترتيب، در سه بخش زير، تجزيه و تحليل مي شود:

الف) ضرورت اصلاح نظام سلامت.

ب) اهداف و محتواي اصلاح.

ج) فرآيند اصلاح.

 

1) ضرورت اصلاح نظام سلامت

اگر چه ممكن است علل نياز به اصلاحات در نظام سلامت در حال تغيير باشد، ولي مسائل مشتركي كه كشورهاي در حال توسعه با آن روبه رو هستند به نحو نگران كننده اي ثابت است. سه علت اساسي كه اصلاح نظام سلامت در كشورهاي در حال توسعه را ضروري مي سازد عبارتند از:

1-1) مصرف ناكاراي منابع محدود

اعتبارات مالي، صرف خدماتي مي شود كه تناسب و نيز هزينه اثر بخش محدودي دارند. بيش تر منابع مالي بخش سلامت، صرف حقوق و دست مزد كاركنان اين بخش مي شود. هزينه هاي مراقبت هاي سطح دوم و سوم در قياس با مراقبتهاي اوليه به مراتب بيش تر است. اعتبارات در جاهايي هزينه مي شود كه كم تر به آن احتياج دارند. كنترل اين كه وجوه، صرف چه كارهايي مي شود دشوار است و شيوه تدارك كالاها و خدمات، عملا پول را از ارزش تهي مي كنند.

2-1) دست رسيي ناكافي به مراقبت هاي لازم

اين مشكل از عوامل مختلفي مانند فقر، بعد مسافت، سن، جنس و بي كاري ناشي مي شود. فراهم نبودن برخيي خدمات براي درمان بيماري هاي خاص مانند بيماريهاي سرايت يابنده از راه تماس جنسي و مديريت نادرست خدمات.

3-1) پاسخ گو نبودنن به نيازها و انتظارات مردمپ

مردم نمي توانند خدمات با كيفيت نامطلوب را به صرف ارائه آن ها بپذيرند. به همين سبب استفاده از بسياري از خدمات به مراتب كم تر از آن است كه انتظار مي رود. مردم در بخش هاي عمومي (دولتي) با كاركناني روبه رو مي شوند كه انگيزه و آموزش كافي نديده اند، صف هاي انتظار طولاني است، و ساعت هاي كار مراكز در قياس با كار مردم نامناسب است. داروها و وسايل، كافي نيست و از خلوت و حريم و رعايت حقوق بيماري اثري نيست. در بخش خصوصي، مردم در خطر سوءاستفاده مالي قرار دارند، بي آنكه براي ايمن بودن آنان از درمان هاي مخاطره اميز تضميني وجود داشته باشد. نظام سلامت ايران نيز بر پايه الگوي مراقبت هاي اوليه بهداشتيي بنا نهاده شده است. مقايسه برخي از شاخص هاي مهم سلامت از زمان آغاز استقرار و گسترش نظام سلامت در ايران با حدود دوازده سال پس از آن، نشان دهندۀ دستاوردهاي مهمي است؛ مانند افزايش اميد به زندگي در تولد به ميزان 4 سال، كاهش رشد جمعيت از 2/3 به 4/1 درصد، كاهش ميزان مرگ كودكان زير پنج سال از 70 به 33 در هزار تولد زنده، كاهش ميزان مرگ شيرخواران زير يك سال از 51 به 25 در هزار تولد و كاهش ميزان مرگ زنان به سبب عوارض بارداري و زايمان از 140 به 37 در يك صدهزار تولد زنده. اين دستاوردها بيان گر اين موضوع است كه نظام ارائۀ خدمات در پاسخ گوئي به نيازها و تقاضاهاي اوليۀ سلامتي موفق بوده است ولي به تدريج و همانند كل جهان به دليل تغييرات وسيع و سريع در نيازها و تقاضاهاي اوليۀ سلامتي موفق بوده است ولي به تدريج و همانند كل جهان به دليل تغييرات وسيع و سريع در نيازها و تقاضاهاي سلامتي، نظام سلامتي در ايران نيز با مشكلات و چالش هاي جدي روبه رو شده است كه اهم آن ها عبارتند از:

الف) نابرابري در دست رسي به خدمات سطح دوم و سوم.

ب) ناهماهنگي سطوح مختلف ارائۀ خدمات.

ج) ناكافي بودن منابع مالي و نامناسب بودن نحوۀ تخصيص آن ها.

د) افزايش سرسام آور هزينه هاي درماني.

ه) پاسخ گو نبودن به نيازهاي جديد ناشي از گذر جمعيتي اپيدميولوژيكي و اقتصادي.

و) كيفيت نامناسب خدمات.

تمامي موارد ياد شده سبب شده است كه نارضايتي از نظام سلامت كشور روز به روز افزايش يابد و مسئولان و سياست گذاران نظام سلامت را بر آن دارد تا براي پاسخ گوئي ب نيازها و تقاضاهاي بهداشتي و درماني جامعه و ايجاد اصلاح و تحول در نظام سلامت دست به اقدامات مختلفي بزنند. علي رغم اين كه برخي از اين اقدامات نسبتا موثر بوده اند ولي به علت تنوع آن ها، به جاي تبديل شدن اين اقدامات به يك روش پويا و درك شدني اغلب در ايجاد اصلاحات لازمه ناكام بوده اند.

بخشي از نارسائي هاي فوق ريشۀ اقتصادي دارد. به عنوان مثال كل هزينۀ سرانۀ اختصاص داده شده به بخش سلامت در كشورهاي در حال توسعه، به زحمت بيش از 2 درصد مبلغي است كه در كشورهاي توسعه يافته هزينه مي شود. همين برداشت عجولانه از علل و عوامل مربوط به نارسائي نظام سلامت است كه موجب آغاز اصلاحات در كشورهاي در حال توسعه با محوريت بهبود توان مالي و اقتصادي شده است.. حال آن كه اهداف مورد نظر يا محقق نشده اند و يا در صورت تحقق برخي از آن ها، مشكلات جديدي گريبان گير نظام سلامت شده است. اين در حالي است كه نتايج مطالعات حاكي از آن است كه در كشورهاي توسعه يافته نيز اصلاحات نتوانسته است نتايجي كه انتظار آن ها مي رفت را آن طور كه بايد و شايد در پي داشته باشد.

2) اهداف و محتواي اصلاح نظام سلامت

مسائل مربوط به سلامتي يا سياست هاي آن موضوع تازه اي نيست و سال ها است كه دولت ها به كمك سازمان هاي كمك كننده در صدد حل آن ها هستند. روشن است كه به فرآيند اصلاح بايد فراتر از تعريف دوبارۀ هدفهاي سياستي و بحث دربارۀ هدف هاي سياستي و بحث دربارۀ جهت گيري هاي ايدئولوژيك نظام مراقبت هاي بهداشتي و درماني نگاه شود. بايد توجه داشت كه بحث محتواي اصلاحات از بحث فرآيند اصلاح مجزا است. محتواي اصلاحات را اهداف و سياست هاي نظام موجود و ميزان توسعه يافتگي كشور مشخص مي كند، حال ان كه فرآيند اصلاح، استراتژي نيل به اهداف اصلاحات را در بر مي گيرد. موضوع مهمي كه اغلب در ميان بحث هاي محتوايي گم شده و يا در بسياري از موارد با آن خلط مي شود- و از همين جا مشكلات فراروي اصلاحات چنان در هم گره مي خورد كه باز كردن آن امري محال مي شود- همين بي توجهي به فرآيند اصلاح است كه اين خطر را پديد مي آورد كه اصلاح نظام سلامت معادل سلسله اي از تجويزهاي خاص تلقي شود؛ مانند سازوكارهاي كنترل شدۀ بازار، تعيين سهم مصرف كننده، كوچك كردن حجم بخش دولتي، هزينۀ اثر بخش كردن مجموعۀ خدمات خصوصي سازي و ديگر دام هايي كه اغلب كشورهاي در حال توسعه و برخي از كشورهاي توسعه يافته در آن گرفتار شده اند. در مقابل، فرآيند اصلاح، همان فرآيند تغيير است. واژه اصلاح تغييري بنيادي، نه جزئي، و تكاملي را ايجاب مي كند. اصلاحات، بيش تر فرآيندي مستمر، پويا و هدف دار است تا كاري مقطعي و يك باره، هدف اصلاح، تغيير ارتقاي دست آوردهاي سياست كلي سلامت است. بديهي است بدون تغيير سازمان هاي نظام سلامت، مديريت اين نظام سلامت را مطابق با آن چه اهداف سياست هاي سلامتي ايجاب مي كند تغيير داده و متحول سازد. غالبا اهداف اصلاحات راميزان توسعه يافتگي كشورها تعيين مي كند. در كشورهاي توسعه يافته اصلاح نظام سلامتن براي مقابله با بي رمقي رشد اقتصادي، جمعيت رو به كهن سال شدن، توقعات و انتظارات روز افزون مردم و افزايش هزينۀ تكنولوژي هاي پزشكي طراحي مي شود. در كشورهاي در حال توسعه اصلاح بايد به منظور گسترش پوشش هاي خدمات اساسي جمعيت هاي محروم، ارتقاي كيفيت خدمات، توزيع برابر منابع و هماهنگ كردن سطوح مختلف ارائه، خدمات طراحي شود. گذشته از تقابل محتوا و فرآيند اصلاح در بعد محتواي اصلاح نيز تعارضاتي مشاهده مي شود. ضمنا اين خطر وجود دارد كه اصلاح نظام سلامت به شكل ساده انگارانه اي با يك يا چند حوزۀ زير برابر دانسته شود. به لحاظ محتوايي شايع ترين و مهم ترين محورهاي اصلاح نظام سلامت را مي توان در سه حوزۀ زير طبقه بندي كرد:

1-2) حوزه تجديد ساختار بخش عمومي (دولتي)

وقتي تنگناي بودجه اي وجود دارد، معمولا تعديل يا به عبارت بهتر كاستن از نيروي انساني مهم ترين راه افزايش كارايي به نظر مي رسد، ولي توفيق در اين راه در كشورهايي كه از اين سياست استفاده كرده اند اندك بوده است. چه به سبب دشواري هاي سياسي تعديل نيرو، و چه به اين سبب كه كاستن از حجم نيروي كار به تنهايي آن اندازه نيرو آزاد نمي كند كه سطح پرداخت ها براي بازماندگان جذاب باشد. در واقع اگر تعديل نيروي انساني به تنهايي صورت گيرد ممكن است نتايج معكوس را عايد دولت كند.

«راه اندازي نهادها» اجراي نوع ديگري از تجديد ساختار به منظور جداسازي كاركردهاي سياسي و اجرائي است. اگر نهادهايي اجرائي نتوانند در قالب بودجۀ محدود خود را با كارايي تام اداره كنند، به جاي حل مشكلات، خود مي توانند منشاء بروز مسائل و مشكلات بسيار شوند.

مهم ترين و شايع ترين نوع تجديد ساختار، تمركز زدايي است. تمركز زدائي غالبا معادل انتقال مسئوليت به سازمان هاي محلي تلقي مي شود. اين كار دست كم در تئوري اين مزيت را دارد كه خدمات نظام سلامت را در مقابل مردم پاسخ گوتر مي كند. دشواري اين است كه در بسياري از كشورها توان مديريت مقام هاي محلي محدود است و در قسمت اعظم منابع لازم، تابع دولت مركزي هستند. وقتي اعتبارات اندك باشد سياسيون محلي به احتمال قوي حتي بيش تر از همتايان مركزي خود عمليات درماني رابه خدمات پيش گيري ترجيح خواهند داد، و در شرايط افراطي، بودجۀ بخش سلامت به دل خواه صرف توسعۀ عرض و طول دستگاه اداري در محل مي شود. سازش كاري سياسي ممكن است به تقسيم غير شفاف مسئوليت ها و اختلاف ميان مركز و مقامات محلي منجر شود. تعارض ديگر وقتي پديد مي آيد كه هدف هاي سياسي تمركز زدايي را مرتبا به تعداد بيش تري از شهرستان هاي كوچك بكشاند و به همان نسبت از قدرت استان ها بكاهد. به عكس، مقاصد مديريتي در مركز استانها بهتر اجرا مي شود. اين تعارض هاي بالقوه ممكن است در مسير راه اندازي ساختارهاي غير متمركز رخ دهد و اثر بخشي آن را بسيار كم كند. مشكل ديگر تمركز زدائي غفلت كردن از نقش مركز به ويژه تأثير آن درمسئله برابري است. وقتي كه شهرستان ها و بيمارستان ها قادر باشند خود تعرفه هاي هزينه ها و استخدام كاركنان را تعيين كنند، در عمل شهرستان هاي داراي جمعيت ثروت مند و بيمارستان هاي مدرن كه بيش ترين درآمد را دارند، خواهند توانست كاركنان كليدي را جذب كرده و عملا به نابرابري هايي كه قرار بود برنامه اصلاح به رفع آن نايل شود، كاركنان را تعيين كنند، در عمل شهرستان هاي داراي جمعيت ثروت مند و بيمارستان هاي مدرن كه بيش ترين درآمد را دارند، خواهند توانست كاركنان كليدي را جذب كرده و عملا به نابرابري هايي كه قرار بود برنامه اصلاح به رفع آن نايل شود، دامن مي زنند؛ موردي كه در زامبيا مشاهده شد. اگر كنترل منابع مالي انساني به دست مركز صورت گيرد، گروه هاي مديريتي شهرستان انگيزه اي براي صرفه جويي نخواهند داشت، چرا كه عوايد صرفه جويي مستقيما به خزانه واريز مي شود و مديريت شهرستان از آن بهره اي نخواهد برد (مطالعه اي در غنا).

2-2) حوزه ي بهره گيري از پرداخت هاي مصرف كنندگان خدمات بهداشتي و درماني

اين نظريه براي اولين بار در سال 1987 در يكي از نشريات بانك جهاني به منظور افزايش اعتبارات بخش عمومي مطرح شد و در اوائل در نظر بسياري تكيه گاه اصلي اصلاح تلقي مي شد. بليس و ليم بام بالا با مطالعه خود درباره استفاده از پرداخت هاي مصرف كنندگان در زامبيا نشان دادند كه بهره گيري از چنين سيستمي موجب كاهش استفاده از خدمات بهداشتي و درماني علي الخصوص خدمات بيمارستاني مي شود. استفاه از اين سيستم در اغلب كشورهاي در حال توسعه موجب نارضايتي شده است، چرا كه با اجراي آن دسترسي طبقۀ كم درآمد جامعه به خدمات اساسي كاهش مي يابد.

3-2) حوزه خصوصي سازي

هدف اصلي اين كار كه بيش تر با عقايد قرار داد بين تأمين كنندگان منابع مالي خدمات بهداشتي درماني (دولت) و بخش خصوصي به عنوان ارائه كنندگان خدمات انجام مي گيرد، عبارت است از افزايش كارايي فني خدمات و پاسخ گو بودن آنها در برابر گيرندگان خدمت، از طريق به كارگيري سازوكارهاي بازار، مانند ايجاد رقابت در طرف هاي عرضه كنند كه دولت در ميان آن ها فقط نقش نظم دهنده به نظام را دارد. رقابت ممكن است از طرف مديران هدايت شود كه در آن- مثل انگلستان- موسسات خريد خدمت به نمايندگي از سوي مردم عمل مي كنند. از ديدگاه نظري، اگر رقابت در گروي وجود ظرفيت هاي خدماتي باشد، اين مورد در بيرون از شهرهاي بزرگ بسيار نادر است. گذشته از اين فقط معدودي از كشورهاي توسعه يافته، به نظام اطلاعاتي جامع دسترسي دارند كه بتوانند خود ار با مناسبات قرار دادي دو سويه يا بي رقيب انطباق دهند. پا گرفتن رقابت اگر به معيارهايي جدا از هزينه صرف مبتني باشد نيازمند نظام هاي كامل تري است تا موسسه خريدار خدمت بتواند عمل كرد عرضه كنندگان گوناگون را مقايسه كند. اين نكته نيز مهم است كه بيش تر رقابت هايي كه صورت مي گيرد، مثل مناقصۀ خريد خدمات، بسيار بد اداره مي شوند و غالبا منابع عمدۀ فساد هستند. بايد توجه داشت كه مقررات به تنهايي تاثير اندكي بر تغيير رفتار بخش خصوصي منفعت طلب دارد. يكي از مشكلات سياست هاي اجرايي خصوصي سازي، از بين رفتن جايگاه بازار به علت افزايش قدرت قانوني حكومت مركزي در مقابل تدارك كنندگان و خريداران محلي خدمات بهداشتي و درماني است. در هر حال شواهد مختصري در دسترس است كه نشان دهد رقابت در بخش سلامت، موجب بهبود كارائي منابع شده است.

3) فرآيند اصلاح نظام سلامت

اگر چه امروزه در كشورهايي توسعه يافته دربارۀ ابعاد، ميدان عمل و هدف هاي اصلاح نظام سلامت توافق نظر وجود دارد، ولي بحث فرآيند اصلاح يا به عبارت ديگر استراتژي نيل به اهداف اصلاح، محل مناقشۀ فراواني بوده است. قبل از بحث در اين خصوص لازم است به چند نكته در خصوص با پيش نيازهاي لازم براي شروع فعاليت هاي اصلاحثي اشاره شود:

1-3) اصلاح نظام سلامت، سياست و تحولات سياسي

همچنانن كه تجربيات اخير اروپا و آمريكاي شمالي نشان مي دهد، اصلاح نظام سلامت، فرآيندي بسيار سياسي و پرمجادله است. اين نكته در كشورهاي در حال توسعه نيز واقعيت دارد كه در آن ها علاوه بر طيف وسيع افراد موثر محلي، وضعيت با دخالت سازمان هاي اعطا كننده كمك پيچيده تر مي شود.

اگر چه موفقيت فرآيند اصلاح نيازز به حمايت سياسي دارد، اما سياست مداران از قدرت يافتن ارائه كنندگان خدمات واهمه دارند. به عبارت ديگر هر چند وجود رهبري سياسي براي اصلاح، پيش نياز عمده اي است ولي اين حمايت ممكن است شكننده باشد. مطالعه اي در زامبيا نشان داد كه تلاش در راه اصلاحات بايد با تعهد قوي و مستمر دولت همراه باشد، چرا كه در غير اين صورت همه فعاليت ها بدون نيل به اهداف متوقف خواهد شد.

نياز شديد به اصلاح در نظام سلامت همواره به اين معنا نيست كه تغيير اتفاق خواهد افتاد. بايد عاملي فرايند اصلاح را تحريك كند و در اين زمينه تغييرهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي بسيار بيش تر از عوامل سنتي سلامت يعني عوامل اپيدميولوژيكي و دموگرافيكي موثر است. اصلاح ممكن است پس از نوعي تحول شگرفت سياسي يا اقتصادي نظير آنچه كه به دنبال فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق روي داد، يا پس از رهايي يك كشور از جنگ داخلي، نظير آن چه در كامبوج و موزامبيك ديده شد، يا پس از پيروزي يك انقلاب، مانند انقلاب ايران، روي دهد. در كشورهايي كه مسائل اقتصادي و ديگر موضوعات ذكر شده به سقوط كامل نظام منجر نشود، اصلاحات بايد به انتظار فرارسيدن شيوۀ نوين ادارۀ كشور بنشيند. مانند حالتي كه در زامبيا و آفريقاي جنوبي ديده شد.

ذكر اين نكته نيز لازم است كه بحران هاي سياسي يا اقتصادي، بدون ترديد تضمين كنندۀ مفيد بودن محيط براي اصلاح نيست. فشاري كه در اين بحران ها براي دست زدن به پيشرفت سريع و بازساز و ترميم خرابي ها وارد مي آيد ممكن است به همان نظام هاي ناكارا يا غير عادلانه اي منجر شود كه در دوران پيش از بحران وجود داشته است.

در سر ديگر طيف، كشورهايي قرار دارند كه در آن ها نياز به اصلاح زياد بوده است ولي فرصت به اجرا گذاشتن ان به سبب سكون نظام هاي حكومتي محدود- مانند نپال، بنگلادش و نيجريه- وجود نداشته است. در اين حالت اصلاح بايد به طور عمده تابع تقويت گروه هاي خارج از حكومت مانند سازمان هاي غير دولتي، موسسات پژوهشي، گروه هاي مصرف كننده، سازمان هاي مردمي و عرضه كنندگان بخش خصوصي باشد كه قادرند محيط عرضۀ خدمات عمومي را تحت تاثير قرار دهند.

2-3) اصلاح نظام سلامت و اصلاح بخش عمومي (دولتي)

اصلاح سياست ها و سازمان در محدوده نظام سلامت با تعريف سنتي آن (مثلا وزارت بهداشت، درمان و اموزش پزشكي) چيزي جز ادامۀ كار معمول نخواهد بود. از اين رون، توجه بين المللي به اصلاح را بايد فرصتي براي بازنگري در استراتژي هاي ارتقاي وضعيت سلامت دانست كه از راه پرداختن به اصلاح بخش عمومي (دولتي) در معني وسيع آن، خصوصا بخش هايي مانند آموزش و پرورش، كشاورزي، آب و فاضلاب، مسكن و شهرسازي، شهرداري و … حاصل مي شود. گزارش سال 2000 سازمان بهداشت جهاني نيز مويد اين نكته است كه علل اغلب مشكلات جوامع بهداشتي ريشه در خارج از سيستم هاي بهداشتي و درماني دارد. بر همين اساس در طرح استراتژي اصلاح نظام سلامت، تاكيد ما بر اصلاح بخش عمومي خواهد بود..

بسياري از مداخله هاي به صرفه، به دليل ناتواني سازمان هاي عرضۀ خدمات به نوعي كارايي كمتر از حد انتظار مي انجامد. گزارش سازمان بهداشت جهاني در سال 2000 نشان مي دهد كه در اغلب كشورها عمل كرد سيستم هاي بهداشتي و درماني بسيار ضعيف است. بقاي بسياري از ديوان سالاري هاي دولتي در گروي آن است كه اولويت ها را تعيين نكنند يا انتظارات خود را ازكاركنان ارائه دهندۀ خدمات مشخص نسازند. در اين حال از نظر سياسي آسان تر خواهد بود كه هدف هاي جذاب ولي امكان ناپذير را تنظيم و اعلام كنند. ضمنا اين سازمان هاي سنتي دغدغۀ آن را ندارند كه خدمات هزينه اثر بخش باشد يا مصرف كنندگان بتوانند به سهولت از آن استفاده كنند.

در كشورهايي در حال توسعه علاقه اي به دخيل كردن مديران تخصصي براي ادارۀ اين سازمان ها وجود ندارد. در بسياري از ديوان سالاريي ها ظرفيت تصميم گيري هاي استراتژيك يا اجرايي به اين دليل كم است كه هيچ كس مسئوليت تام ندارد. ضمنا مديران و كاركناني كه تجربه كار در سطح استراتژيك و سياست گذاري دارند نيز بسيار معدودند. قسمت اعظم دوره هاي آموزش مديريتي، بر مراقبت هاي اوليهه استوار بوده و كم تر به مسائل مديريتي بيمارستان ها توجه مي شود. بنابراين «اصلاح سازماني» بايد هدف اصلي فرآيند اصلاح نظام سلامت قرار گيرد. به عبارت ديگر فرآيند اصلاح نظام سلامت بيش تر يك موضوع مديريتي است تا يك موضوع اقتصادي و يك برنامه جامع مديريتي نياز دارد تا بتواند موجب تغيير و دگرگوني اساسي در سازمان هاي ارائه دهنده خدماتن، بر مبناي اهداف سلامتي شود.

اصلاح نظام سلامت هم چنين محتاج اطلاعات جامعي است كه بر پايه آن بتوان براي تخصيص منابع تصميم گرفت؛ چرا كه در بيش تر موارد دغدغۀ مسائل سازماني، بهتر شدن جنبه هاي فني كارها است تا كارايي حاصل از تخصيص بهتر منابع. در اصلاح نظامت سلامت بسياري از سياست هاي غير عقلاني به اين علت در حال اجرا است كه دسترسي به اطلاعات كافي برايي اتخاذ سياست هاي صحيح بسيار دشوار است.

3-3) تحقيقات و اصلاح نظام سلامت

بايد قبل از ايجاد تغيير و يا اصلاح در نظام سلامت، پژوهش ها و تحقيقات اساسي انجام شود.

چيزي كه بيش تر مشاهده مي شود اين است كه در عمل، انگيزه اصلاحات بيش تر ناشي از تعصب است تا تجربه و كار عملي. به عبارت ديگر موج تلاش هاي اصلاحات در نظام سلامت كمتر براساس تجربيات كشورها و تحقيق است، كه چند علت براي اين معضل مي توان شمرد:

الف) دولت ها و سازمان هاي بين المللي مجري اصلاحات معمولا علاقه اي به تحقيقات در چنين زمينه هايي ندارند.

ب) سنجش و اندازه گيري نتايج اصلاحات به سادگي امكان پذير نيست.

ج) محققان بيش تر كشورهاي در حال توسعه، منابع كمي در اختيار دارند.

د) محققان ساير كشورها ( در صورت وجود و علاقه منديي) كم تر مي توانند به جزئيات ضروريي، وقايع محلي و نيز سازمان هاي مركزي دسترسي داشته باشند.

در هر حال افرادي كه مسئوليت برنامه ريزي اصلاح را بر عهده دارند بايد تا آن جا كه ممكن است با استفاده از همۀ منابع، انديشه ها، هم چنين تجارب اصلاحي داخل و خارج نظام سلامت كشورهاي توسعه يافته و درحال توسعه، بتوانندن استراتژيي هايي را كه آنان به كار بسته اند به دقت مطالعه و تجزيه و تحليل كنند. از آن جا كه تحليل هاي سازماني و مديريتي در نظام سلامت بسيار عقب تر از پژوهش هاي اپيدميولوژيكي، جمعيتي و اقتصادي است، اهميت سازماني و مديريتي اصلاحات در نوشته هاي جهاني دست كم گرفته مي شود.

گوش سپردن واقعي به همسرتان دشوار است.

۳۴ بازديد

گوش سپردن واقعي به همسرتان دشوار است. واكنش راحت تر اين است كه فاصله بگيريد و توجه نكنيد، پاسختان را تكرار كنيد ، علايم خطر را از حرفهاي او حذف كنيد، شواهدي به نفع عقيده ي خودتان جمع آوري كنيد، قضاوت كنيد و غيره.

اما گوش كردن مهم ترين مهارت ارتباطي است كه باعث صميميت مي شود و آن را حفظ مي كند. وقتي خوب گوش كنيد، احساس همسرتان را بهتر درك مي كنيد، با او هماهنگ تر مي شويد، از ارتباطتان بيشتر لذت مي بريد و بدون ذهن خواني دليل هر حرف يا عمل همسرتان را مي فهميد.
گوش كردن در واقع تعهد و تعريف و تمجيد است. گوش كردن تعهدي به درك و همدلي، كنار گذاشتتن علايق و نيازها و پيشداوري ها ، و در نظر گرفتن ارتباطتان از ديد همسرتان است. گوش كردن تمجيد از همسرتان است چون مي گويد: « من به تو اهميت مي دهم. مي خواهم بدانم چه فكر و احساس نيازي داري.»

گوش كردن فقط ساكت ماندن در حالي كه همسرتان صحبت مي كند، نيست. گوش كردن واقعي با نيت شما مشخص مي شود. اگر نيت شما اين باشد كه درك كنيد، لذت ببريد، بياموزيد يا به همسرتان كمك كنيد، در اين صورت به راستي در حال گوش كردن هستيد.

براي بيشتر زوجها، گوش كردن واقعي و موثر به ندرت شكل مي گيرد كه با گوش كردن همراه مي شوند. وقتي توصيف هاي زير را مي خوانيد، موانعي را كه مي توانيد به ياد بياوريد كه براي اجتناب از گوش دادن به همسرتان يا هر فرد ديگري چه مي كنيد.

موانع در مسير گوش كردن
ذهن خواني: وقتي شما به آنچه در واقع همسرتان مي گويد توجه نكنيد يا بدگمان باشيد و در عوض خودتان سعي كنيد برداشتي از آنچه منظور او است در نظر بگيريد، در حال ذهن خواني هستيد. ذهن خوان ها اهميت زيادي به نشانه هاي ظريفي همچون لحن صدا، حالات چهره و وضعيت بدني ميدهند. آنها مفهوم واقعي آنچه را همسرشان مي گويد به نفع فرضيه ها برداشت هاي خودشان ناديده مي گيرند.
ذهن خواني براي ارتباط صميمانه مهلك است چون موارد بديهي را ناديده مي گيرد و بر تصورات تاكيد مي كند.
مرور كردن: شما آن قدر مشغول مرور آنچه مي خواهيد بگوييد هستيد كه هرگز آنچه را همسرتان به شما مي گويد ، نمي شنويد. گاهي حتي ممكن است كل زنجيره ي گفتگو را مرور كنيد:« من حرفم را مطرح مي كنم، سپس همسرم حرفش را مي گويد، سپس من دوباره حرفم را مطرح مي كنم….»

از صافي گذراندن: از صافي گذراندن يعني اينكه شما به برخي موارد گوش كنيد كه نشان مي دهد همسرتان عصباني، ناراحت يا مضطرب است و سپس وقتي احساس كنيد حال همسرتان خوب است ، حالت بغرنج او و اين مساله را كه از شما توقع نمي رود به هيچ يك از مشكلات احساس اش واكنش نشان دهيد، ناديده بگيريد.

قضاوت كردن: قضاوت كردن يعني اينكه به دليل برخي قضاوت هاي منفي به همسرتان گوش ندهيد، يا اينكه تنها با اين هدف به او گوش دهيد كه او را سرزنش كنيد و به او برچسب هاي منفي بزنيد. اگرتصورتان اين باشد كه همسرتان احمق ، كوته بين يا ديوانه است، به او گوش نمي دهيد. يا فقط براي جمع آوري شواهدي جهت احمق بودن و كوته بيني همسرتان به او گوش مي دهيد.

خيالبافي: حواس هر كسي پرت مي شود. وقتي شما سال هاي زيادي با كسي زندگي كرده ايد، خيلي ساده است كه به او گوش ندهيد و به سوي تخيلات خودتان برويد . اگر توجه به همسرتان خيلي دشوار است، چه بسا علامت خطري باشد كه از ارتباط با موضوعاتي خاص اجتناب مي كنيد.
توصيه كردن: همسرتان حرفش را تمام نكرده است كه ميان حرف او مي پريد و مي خواهيد توصيه تان را مطرح كنيد. جستجوي شما براي راه حلدرست و اصرارتان كه مشكلي را بر طرف كنيد ، باعث مي شود به نياز واقعي همسرتان توجه نكنيد.

گوش سپردن به همسرتان

موافقت كردن: شما خيلي سريع موافقت مي كنيد. به محض اينكه همسرتان شك ، عصبانيت يا نگراني اش را ابراز مي كند، وسط حرفش مي پريد:« آره … حق با توست…. مي دانم ….. متاسفم… خودم درستش مي كنم.» شما آن قدر سعي داريد خوب، حمايتي و توافقي جلوه كنيد كه به همسرتان زمان كافي نمي دهيد تا تمام افكارش را بيان كند.

گوش كردن فعال چيست؟
كافي نيست كه فقط دهانتان را ببنديد و گوش هايتان را باز كنيد. مغزتان نيز بايد فعالانه در فرايند گوش كردن مشاركت كند. در واقع چيزي به عنوان شنونده ي منفعل وجود ندارد. گفتگو مسيري دو طرفه و فرايندي مشترك است، حتي وقتي تنها يك طرفه همه ي حرف ها مي زند. براي گوش كردن فعال بايد شرح و بسط دهيد، شفاف سازي كنيد و بازخورد بدهيد.

شرح و بسط دادن
هر وقت همسرتان مطلب جديدي به شما مي گويد، شما بايد با كلمات خودتان آنچه را تصور مي كنيد او گفته است، بيان كنيد. اين مهم ترين بخش خوب گوش كردن است. شما مي توانيد تفسيرتان را با عباراتي اين چنيني شروع كنيد:« درك من از حرف هاي تو اين است كه … به عبارت ديگر، …. اجازه بده اصل مطلب را بگويم… خوب ، پس تو احساس مي كني كه … اگر منظورت را به درستي درك كرده باشم … منظورت اين است كه … تو داري مي گويي كه ….»
اگر پيوسته شرح و بسط بدهيد ، موارد زيرا را به دست خواهيد آورد:
از بيشتر موانع گوش كردن جلوگيري مي كنيد.
در جا فرضيه ها و بدفهمي ها را اصلاح مي كنيد.
هديه اي گرانبها همچون شنيده شدن و مورد تاييد قرار گرفتن به همسرتان مي دهيد.
احساسات خشمگينانه را كاهش مي دهيد.
به خودتان كمك مي كنيد آنچه را گفته شده است، به ياد بياوريد.

بازي هاي جنسي و دكتر بازي در كودكان

۳۵ بازديد

بازي هاي جنسي دوران كودكي

يكي از بازيهايي كه كودكان به صورت فردي وجمعي كه ظاهرا مخفيانه ومحرمانه اقدام به آن مي كنند بازيهايي است كه كودكان آلت جنسي و بدن خود يا دوستشان را دستكاري مي كنند.

يا بازي را طوري ترتيب مي دهند كه در آن ها حس كنجكاوي خود را با نگاه كردن به بدن لخت ديگران و ترجيحا پدر و مادر و…ارضاء كنند با عنايت به عدم دانش كافي  والدين در برخورد با اين رفتاركودكان،در اين نوشته به توجيه مختصر اين بازيها وبه طور خاص از ديدگاه روانكاوي فرويد پرداخته مي شود.بازي جنسي كودكان

فرويد سنين قبل از هفت سالگي را دوره پيش جنسي ناميده است.
بازي هاي دوره پيش جنسي كودك

مرحله ي دهاني (تولد تا پايان سال اول) مرحله اول نظريه فرويد است. لذت دراين دوره از طريق لمس دهاني و قسمت هاي وابسنه به آن صورت مي گيرد.

كودك همه چيز را به دهان مي برد ازپستان مادر تا اسباب بازي،اين لذات نبايد متوقف ويا كوتاه شود بلكه بايد مواظب بود كودك اشياي كثيف را به دهان نبرد.

مرحله 2 تا 3 سالگي مرحله مقعدي ناميده مي شود. كودك در اين دوره از نگه داشتن مدفوع لذت مي برد و همزمان با از شير گرفتن كودك معمولا اتفاق مي افتد. كودك با مدفوع خود بازي كرده وبه جدال با مادر مي رود.
مرحله اخر كه مرحله آلتي ناميده مي شود و 3 تا 7 سالگي است.

بيشتر بازي هاي جنسي در اين دوره صورت مي گيرد لذت از مقعدبه آلت جنسي در كودك منتقل مي شود و كودك به آن توجه كرده ودستكاري مي كند و اين مساله برايش مورد سوال قرار مي گيرد.

و توجه انرژي جنسي بر خلاف دوره ي بلوغ، متوجه خود كودك است ولي كودك به تفاوت هاي بين خود وغير همجنس توجه دارد وسوال هايي مي پرسد كه با عث نگراني برخي خانواده ها مي شود.

ايضا در اين دوره كودكان لباس هاي عروسك راپاره مي كنند يا در مي آورند تابدن لخت و آلت او را  از روي كنجكاوي ببينند به همين دليل در مراكز پيش دبستاني كشور هاي پيشرفته كه اكثرا مختلط هستند، دكتر بازي براي پاسخ به اين كنجكاوي، جزء بر نامه هاي رايج  آنهاست.

در اين بازي يك بار دختر بچه ويك بار پسر بچه دكتر مي شوند وتمام لباس هاي جنس مخالف را در آورده ومعاينه مي كنندوبه اين ترتيب كنجكاوي خود را ارضاء مي كنند.

بازي هاي جنسي و دكتر بازي در كودكان
بازي هاي مرحله سوم پيش جنسي كودك

از جمله بازي هاي مرحله ي سوم پيش جنسي (آلتي) مي توان به موارد زير اشاره كرد:

1-كودك با آلت تناسلي خود وديگر كودكان بازي مي كند.

2-كودك با لمس بدن خود به پدر ومادر و اشياء وغيره كسب لذت جنسي مي كند.

3-كودكان بازيهايي ترتيب مي دهند كه دزدكي به قسمت هاي لخت بدن پدر ومادر نگاه كرده ويا به اتاق خواب آن ها سرك مي كشند.

4-كودكان سوال هايي در ارتباط با مسايل جنسي از والدين مي پرسند مثلا من چگونه به  واز چه راهي به دنيا آمدم؟

دكتر بازي كودك - دكتر بازي زشت (1)

سندرم افسردگي چيست؟

۳۵ بازديد

سندرم افسردگي و خستگي مفرط عبارت از دو شرايطي مي باشند كه حتي بعد از يك استراحت شب مناسب، مي تواند منجر به ايجاد احساس خستگي افراطي در يك فرد شود.

اين امكان وجود دارد كه هر دو اين شرايط در يك زمان مشابهي ايجاد شوند. همچنين اشبتاه گرفتن احساسات خستگي به جاي افسردگي و بالعكس، يك مورد رايجي مي باشد.

افرادي كه افسرده مي باشند، در اغلب مواقع با مشكلات خوابي مواجه هستند.
چرا من احساس غمگيني و تنهايي دارم؟

در برخي مواقع، تنهايي مي تواند يك علامتي از يك چيز ديگري باشد كه در زندگي ما وجود دارد، مواردي از قبيل بيماري يا ناتواني. همچنين يك سري از شواهد موجود نشان مي دهند كه تنهايي مي تواند يك علامتي از بيماري رواني باشد. تعدادي از بيماري هاي رواني، همانند:

    دو قطبي،
    اضطراب
    و افسردگي

مي توانند منجر به ايجاد احساس تنهايي در اكثر افراد شوند.
آيا افسردگي منجر به خسته شدن شما مي شوند؟ سندرم افسردگي چيست
من به چه نحوي مي توانم از غمگين شدن خودم پيشگيري كنم؟

يك سري روش هاي مثبتي براي مقابله با احساسات غمگيني و درمان سندرم افسردگي وجود دارد:

    به احساسي كه داريد و دليل آن توجه كنيد. شناخت احساستان به شما كمك مي كند تا خودتان را بشناسيد و بپذيريد. …
    از حالت نااميدي يا شكست خارج شويد. زماني كه كارها طبق تمايل شما پيش نروند، تسليم نشويد! …
    تفكر مثبتي داشته باشيد. …
    نسبت به راه حل هاي موجود فكر كنيد. …
    حمايت دريافت كنيد. …
    خودتان را در وضعيت رواني مثبتي قرار دهيد.

چگونه خوشحال بمانيد و از سندرم افسردگي دور بمانيم؟
۱-تماس تلفني با كسي كه شما را دوست دارد

اولين كاري كه شما بايد در حين داشتن وضعيت ناراحتي انجام بدهيد، تماس گرفتن با مادرتان مي باشد.

هر شخصي يك رابطه خاصي با والدين خودش دارد، ولي رابطه موجود با مادر يك رابطه و پيوند خاصي مي باشد.

در رابطه با احساسات متضادي كه در رابطه با خودتان داريد، با وي صحبت كنيد.

وي به شما كمك خواهد كرد تا ارزش خودتان را بدانيد.

داشتن يك گفتگوي خوب با مادرتان، اصطلاحا بهترين دارويي است كه هر فرد داراي احساس ناراحتي مي تواند مصرف كند.

در صورتي كه نمي توانيد با مادرتان صحبت كنيد، با يك شخصي صحبت كنيد كه واقعا به شما نزديك مي باشد.

اين كار هم تاثير مشابهي خواهد داشت.

افرادي كه شما را دوست دارند، افرادي مي باشند كه به خاطر خودتان از شما قدرداني مي كنند.
۲-قدردان باشيد

اكثر ماها تفكرات ساير افراد نسبت به خودمان را در درون قلبمان نگه مي داريم. در برابر يك آينه بايستيد و به خودتان نگاه كنيد.

نسبت به از آنچيزي كه مي بينيد، قدردان باشيد. تمامي معايب شما مال خودتان است و بايد نسبت به آن چيزي كه طبيعت به شما داده است، قدردان باشيد.

نكات ارتباطي براي والدين جوان

۲۹ بازديد

تبديل شدن به پدر و مادر مي تواند تاثيرات بدي روي روابط شما داشته باشد، در اين مقاله راه كارهايي براي كمك به شما ارائه شده است:

تبديل شدن به پدر و مادر يك اتفاق شادي بخش، شگفت آور، و گاهي خسته كننده و سخت است. با خود بهترين و بدترين ها را به همراه دارد (ممكن است در يك لحظه بهترين را تجربه كنيد و لحظه اي ديگر بدترين را). براي اكثر ما، اين اتفاق تجربه ايست كه بيشترين تغيير در زندگي را ايجاد مي كند. يكي از اين تغييرات در زندگي شما به عنوان يك زوج است. گذر از جايگاه يك زن و شوهر كه تمركزشان روي يكديگر است به پدر و مادري كه مجبور هستند يك بچه را اولويت زندگي خود قرار بدهند، بسيار سخت است حتي براي زوج هاي بسيار شاد و سلامت. ممكن است برخي از روابط شما بخاطر نيازهاي مبرمي كه مسئوليت پدر ومادري ايجاد مي كند ، كمرنگ شده حتي ازبين برود. و در نتيجه، زمانيكه وظيفه پدر و مادري را به عهده مي گيريد، بعد از گذشت ماه ها متوجه مي شويد شما وشريك زندگيتان، زمان كمتري براي با هم بودن داريد، همديگر را بيشتر آزار مي دهيد، و يا نسبت به قبل بيشتر قطع ارتباط مي كنيد.
اگر شما اينطور هستيد، بدانيد تنها نيستيد.

مطالعات روانشناسي بيشماري ، آنچه را كه روانشناسان” كاهش رضايت زناشويي طي تبديل شدن به پدر ومادر” مي نامند، بررسي مي كند. در مورد اين نكته كه اين كاهش رضايت چقدر بد است واين اتفاق براي زن بدتر است يا براي مرد، و اينكه چه عواملي به جلوگيري از آن كمك مي كند، اختلاف نظرهايي وجود دارد. از آنجا كه محققان نمي توانند براي افراد به صورت تصادفي تعيين كنند بچه داشته باشند يا نه، نمي‌توانيم مدارك تجربي لازم را داشته باشيم تا با قطعيت بگوييم پدر و مادر شدن براي ازدواج بد است. ولي نتايج مطالعاتي كه روي زوج ها در طول دوره قبل از بچه دارشدن تا سال هاي بعداز تولد اولين فرزندشان انجام شده ( معمولا در مقايسه با زوج هايي كه بچه ندارند) همواره اينطور نشان داده كه براي بيشتر زوج ها بچه دار شدن ، مشكلاتي در روابطشان بوجود مي آورد.نكات ارتباطي والدين

موضوع ديگري كه اين مطالعات به آن اشاره مي كند اين است كه اين نوع آسيب حتمي نيست.- روابط برخي از زوج ها بعد از تولد اولين بچه دچار افول نشد. ولي چطور مي توانيد يكي از اين پدر ومادر ها باشيد؟ تغيير دادن بعضي از اين اتفاقات آسان نيست—داشتن امكانات مالي بيشتر، بارداري برنامه ريزي شده و والديني كه با هم زندگي مي كنند، همگي عوامل حمايتي بالقوه اي هستند. اولويت بندي روابط بين زوج ها و تعيين زماني براي باهم بودن عاملي است كه كنترل آن در دست شماست. البته حرف زدن تا عمل كردن راحت تر است، زيرا كه اين كارها را براي نوزادي نيازمند و دوست داستني انجام مي دهيد كه زندگي اش براي شما ارزشمند است. بي شك مي توانيد با انجام اقداماتي به حفظ سلامت رواني و روابطتان طي سال هاي اوليه پدر و مادرشدن كمك كنيد. وشرايط به گونه اي پيش مي رود كه حتي نياز به استخدام پرستار بچه براي ملاقات هاي شبانه نداريد.
۱-اولويت بندي زمان خواب

محققان فكر مي كنند يكي از دلايلي كه تبديل شدن به پدر ومادر براي روابط زوجين، مشكل ايجاد مي كند

اين است كه بخاطرلذت هاي دوست داشتني بچه دارشدن ، خواب دچار اختلا لات سختي مي شود. وقتي كم خواب مي شويد، ممكن است در برخورد با اتفاقات بد خود را عصباني و بد خلق و متخاصم ببينيد. نويسنده مطالعه وهمكارش به اين نكته رسيدند كه هر كدام از زوج هايي كه شب قبل كمتر خوابيده باشند، بيشتر دعوا مي كنند و در حل تعارضات بدتر عمل مي كنند. اگر تا به حال شب بيداري را تجربه نكرده باشيد، احتمالا از كم خوابي هاي زياد رنج خواهيد برد. بعد ازتحمل چند شب كم خوابي، افراد مي گويند احساس خستگي نمي كنند ولي در انجام كارهاي ذهني ضعيف عمل مي كنند.

براي بسياري ، اولويت بندي خواب مشكل است- رها كردن ظروف نشسته، و اتاق پذيرايي مرتب نشده سخت است و اينكه گاهي تنها زمان باقي مانده شما را هم در انتهاي يك روز سخت بخواهند بگيرند—ولي اين سختي ها ارزش دارد. اگر همچنان شب ها از خواب بيدار مي شويد تا از كودك خود مراقبت كنيد راه هايي وجود دارد تا بتوانيد خوابتان را برنامه ريزي كنيد. به عنوان مثال، براي خودتان زماني براي خواب در نظر بگيريد، در اين زمان گوشي تلفن يا تبلت به رخت خواب نبريد، با داشتن خواب خوب و سلامت، در طول شب مشغول غلطيدن وچرخيدن در رختخواب نيستيد و حتي خوب است اگر در تختي جدا بخوابيد تا شريك خود را بيدار نكنيد. در باره راه هاي ديگر تقسيم كردن ساعات خواب شبانه فكركنيد در اين‌صورت هر دونفر مي توانند كمي خواب خوب و عميق داشته باشند.والدين جوان

اگربه خوبي استراحت كرده باشيد، روبه رو شدن با هر مساله اي راحت تر و بهتر است. اگر كارتان را سريع تر انجام دهيد، كمتر اشتباه كنيد، و كنترل بيشتري روي احساساتتان داريد و موثر تر خواهيد بود. پس به جاي بيدار ماندن و سروكله زدن با كارهاي خانه، شغل، و مسائل شخصي، كمي بخوابيد و ببينيد كه آيا حل مسائل درصبح آرام راحت تر نيست ؟! اين ضرب المثل را فراموش نكنيد، ” هيچ وقت با عصبانيت به رخت خواب نرويد” در عوض تلاش كنيد” اگر عصباني هستيد، بگوييد دوستت دارم و شب بخير” و ببينيد صبح كه بيدار مي شويد هنوزآن مشكل وجود دارد يا نه؟

خواب سبك و كم خوابي در كودكان با بيش فعالي و كمبود توجه

۳۱ بازديد

چكيده

يك مطالعه جديد نشان داده است كه شكايت والدين از خواب بد كودكان بيش فعالشان تقريبا درست است

و اين كودكان بدتر از ديگر كودكان مي خوابند.

بر اساس اين مطالعه ۷۰ درصد از كودكاني كه دچار اختلال ADHD هستند

به سختي به خواب مي روند و آنها زمان طولاني را در رختخواب بيدار مي مانند.

مطالعات پيشين كه كيفيت خواب اين كودكان را با الكترودها مورد بررسي قرار داده بودند

در نشان دادن ارتباط بين كيفيت خواب و اختلال بيش فعالي و كمبود توجه شكست خوردند.

اما اين مطالعه جديد دانماركي نشان داد كه اين كودكان در خوابيدن نسبت به كودكان ديگر مشكل دارند.

سايت مركز مشاوره به نقل از نويسنده مسئول اين مطالعه مي نويسد:

“مطالعه ما تجربه اكثر والدين را در زمينه خواب بد كودكان بيش فعال تاييد كرده است،

و اين كودكان ديرتر از ديگر كودكان به خواب مي روند. در اندازه گيري هاي ما متوجه شديم كه كودكان مشكلات خواب بيشتري نيز دارند مانند خواب عميق كمتر.

در مورد ميزان طول خواب به صورت ميانگين كودكان بيش فعال ۴۵ دقيقه كمتر از ديگر كودكان مي خوابند”.

براساس تشخيص روانپزشكي دو نفر از سه نفر كودك مبتلا به ADHD مشكلات و اختلالات ديگري را نيز دارا مي باشند،

لذا وسال اين است كه خواب سبك و كم خوابي در كودكان با بيش فعالي و كمبود توجه چگونه رخ مي دهد.

كه احتمالا باعث افزايش خطر ابتلا به اختلال خواب نيز مي باشد.

ولي حتي زماني كه محققين در پي اين بودند كه كودكاني كه تنها تشخيص ADHD داده شده اند،

انها متوجه تفاوت زيادي در ميان الگوي گروه كنترل و گروه ADHD شدند.
الگوهاي خواب مخالف در طول روز

خواب سبك و كم خوابي در كودكان با بيش فعالي و كمبود توجه

محققين همچنين در رابطه با الگوي خواب روزانه اين كودكان نيز تحقيق كردند. يافته ها محققين را متعجب كرد.

در اين مطالعه نشان داده شد، بر خلاف خواب شب كودكان مبتلا به اختلال ADHD نسبت به گروه كنترل در طول روز زودتر به خواب مي روند.

با در نظر گرفتن رفتار بيش فعالي در كودكان بيش فعال شايد اين مسئله عجيب به نظر ميرسد

اما خود اين رفتار بيش فعالانه ممكن است رفتار جبراني براي عدم توانايي چرت زدن در طول روز باشد.

در حال حاضر براي كمك به خواب كودكان مبتلا به ADHD از دارو استفاده مي شود.

آنه ويرينگ سورنسن تاكيد دارد كه هيچ يك از كودكان مورد مطالعه در طول مطالعه دارو دريافت نكرده اند.

خواب سبك و كم خوابي در كودكان با بيش فعالي و كمبود توجه

۳۴ بازديد

 

چكيده

يك مطالعه جديد نشان داده است كه شكايت والدين از خواب بد كودكان بيش فعالشان تقريبا درست است

و اين كودكان بدتر از ديگر كودكان مي خوابند.

بر اساس اين مطالعه ۷۰ درصد از كودكاني كه دچار اختلال ADHD هستند

به سختي به خواب مي روند و آنها زمان طولاني را در رختخواب بيدار مي مانند.

مطالعات پيشين كه كيفيت خواب اين كودكان را با الكترودها مورد بررسي قرار داده بودند

در نشان دادن ارتباط بين كيفيت خواب و اختلال بيش فعالي و كمبود توجه شكست خوردند.

اما اين مطالعه جديد دانماركي نشان داد كه اين كودكان در خوابيدن نسبت به كودكان ديگر مشكل دارند.

سايت مركز مشاوره به نقل از نويسنده مسئول اين مطالعه مي نويسد:

“مطالعه ما تجربه اكثر والدين را در زمينه خواب بد كودكان بيش فعال تاييد كرده است،

و اين كودكان ديرتر از ديگر كودكان به خواب مي روند. در اندازه گيري هاي ما متوجه شديم كه كودكان مشكلات خواب بيشتري نيز دارند مانند خواب عميق كمتر.

در مورد ميزان طول خواب به صورت ميانگين كودكان بيش فعال ۴۵ دقيقه كمتر از ديگر كودكان مي خوابند”.

براساس تشخيص روانپزشكي دو نفر از سه نفر كودك مبتلا به ADHD مشكلات و اختلالات ديگري را نيز دارا مي باشند،

لذا وسال اين است كه خواب سبك و كم خوابي در كودكان با بيش فعالي و كمبود توجه چگونه رخ مي دهد.

كه احتمالا باعث افزايش خطر ابتلا به اختلال خواب نيز مي باشد.

ولي حتي زماني كه محققين در پي اين بودند كه كودكاني كه تنها تشخيص ADHD داده شده اند،

انها متوجه تفاوت زيادي در ميان الگوي گروه كنترل و گروه ADHD شدند.
الگوهاي خواب مخالف در طول روز

خواب سبك و كم خوابي در كودكان با بيش فعالي و كمبود توجه

محققين همچنين در رابطه با الگوي خواب روزانه اين كودكان نيز تحقيق كردند. يافته ها محققين را متعجب كرد.

در اين مطالعه نشان داده شد، بر خلاف خواب شب كودكان مبتلا به اختلال ADHD نسبت به گروه كنترل در طول روز زودتر به خواب مي روند.

با در نظر گرفتن رفتار بيش فعالي در كودكان بيش فعال شايد اين مسئله عجيب به نظر ميرسد

اما خود اين رفتار بيش فعالانه ممكن است رفتار جبراني براي عدم توانايي چرت زدن در طول روز باشد.

در حال حاضر براي كمك به خواب كودكان مبتلا به ADHD از دارو استفاده مي شود.

آنه ويرينگ سورنسن تاكيد دارد كه هيچ يك از كودكان مورد مطالعه در طول مطالعه دارو دريافت نكرده اند.