دوشنبه ۲۴ شهریور ۰۴

روان شناسي خود

مركز مشاوره ستاره

روان شناسي خود

۳۰ بازديد

روان شناسي خود، به عنوان يك گرايشي از نظريه روان كاوي فرويد، بخش قابل توجهي از اصول مربوط به روان كاوي معاصر را تشكيل داده است و به عنوان اولين حركت يا نهضت روان كاوي گسترده، همدردي را به عنوان يك جنبه مهم از فرآيند درماني مربوط به شناسايي رشد و توسعه انساني در نظر مي گيرد.

نظريه روان شناسي خود، ايدئولوژي فرويديئن را در مورد نقش محرك هاي جنسي در سازمان دهي روان رد مي كند و بر روي رشد همدردي و حالت دلسوزانه نسبت به شخص درمانجو و برررسي مولفه هاي مبنايي مربوط به رشد و پيشرفت سلامتي متمركز مي شود.

درمانگران مي توانند بخشي از نظريه روان شناسي خود را براي كمك به افراد درمانجو مورد استفاده قرار دهند تا اين افراد نحوه تاثير تجربيات اوليه خودشان را بر روي ايجاد درك از خود تشخيص دهند.
تاريخچه و توسعه

هئينز كوهوت ، به عنوان يك روان كاوي كه كار خود را بعد از قرار گرفتن تحت آموزش فرويد شروع كرد، در دهه ۱۹۷۰ روان شناسي خود را همراه با تحليل از خود معرفي كرد.

پيشرفت اين كار بر روي با افرادي كه به درمان مراجعه كرده بودند، باعث شد كه وي نسبت به برخي از محدوديت هاي مربوط به نظريه فرويد ناراضي باشد.

به ويژه، وي يك اشتباه را در رابطه با عدم كارايي اين رهيافت در شناخت موردي كشف كرد كه به عنوان شخصيت خود شيفته در نظر گرفته مي شد.

كوهوت شروع به بررسي ايده خود شيفتگي كرد و همانطور كه در نظريه فرويد در مورد رشد رواني – جنسي اثبات شده بود، خطرناك و نابالغ بودن آن را در رابطه ها در نظر گرفت.

در نهايت، كوهوت بيان كرد كه برخي از درجات خود شيفتگي مي توانند سالم باشند و براي رشد رابطه شخص با ديگر افراد مفيد باشند.

همچنين كوهوت با نظريه فرويد در مورد خود شيفتگي مخالفت كرد. وي بر اين باور بود كه اين حالت در نتيجه نبود همدردي والدين ايجاد شده است، در حالي كه فرويد بيان كرده بود كه خود شيفتگي در نتيجه محرك هاي متضاد ايجاد مي شود.

كوهوت بر اين باور بود زماني كه والدين در داشتن واكنش هاي دلسوزانه شكست مي خوردند، كودك احساس عزّت نفس را در خود افزايش نخواهد داد و بنابراين به منظور كسب آگاهي و شناخت نسبت به ارزش و بها، از منابع ديگري استفاده مي كنند.

در حالت كلي، همدردي يك بخش مهمي در كار كوهوت مي باشد، چرا كه وي نتيجه گيري كرده بود كه ايده هاي فرويد بيش از حد سخت گيرانه مي باشد و روان كاوان را ترغيب مي كند تا عقايد خود را بر روي شخص درمانجو تحميل كند.

وي نتيجه گيري كرد كه چشم انداز منحصر به فرد شخص درمانجو در مورد مشكلاتي كه به دنبال رفع آن هستند، منجر به نتايج درماني بهتري مي شود. روان شناسي خود، به همدردي و يا توانايي درمانگر، در شناخت تجربيات از طريق چشم انداز افراد درمانجو، ارزش زيادي قائل مي شود.
آموزش خويشتن پذيري
رهيافت درماني بر اساس حل اختلاف
روان شناسي خود
مفاهيم روان شناسي خود

در روان شناسي خود، خود عبارت از شناخت عوامل اصلي در روان شناسي كلي فرد مي باشد.

در صورتي كه محيط رشد يك كودك مناسب باشد، معمولا كودك به يك درك مناسبي از خود دست مي يابد و معمولا افراد اين توانايي را پيدا مي كنند تا وضعيت خود در الگوها / تجارب و خود نظم دهي و خود – آرامش دهي را در كل عمر خود به صورت ثابت نگه دارند.

در زماني كه كودكان قادر به افزايش يك درك مناسب از خود نباشند، ممكن است كه براي تامين نياز خودشان به ديگران متّكي باشند.

اين ديگران، اهداف خود ناميده مي شوند (به دليل اينكه عبارت از مواردي خارج از خود هستند). بر اساس عقيده كوهوت، اهداف خود عبارت از بخش هاي نرمالي از فرآيند رشد مي باشند.

به دليل اينكه كودكان قادر به تامين نيازهاي خودشان نيستند، به اهداف خود نياز مند هستند، ولي بعد از دوره رشد سالم و همزمان با توانمند شدن افراد براي تامين نيازهاي خودشان بدون كمك گرفتن از عوامل خارجي، اهداف خود درون سازي مي شوند.

يك عامل مهم ديگر در روان شناسي خود، عبارت از انتقال مي باشد. در روان كاوي، انتقال عبارت از شناخت فرآيندي مي باشد كه شخص درمانجو، احساسات و تمايلات مربوط به دوران كودكي خود را به منظور دست يابي به اهداف جديد، دوباره راهنمايي مي كند (معمولا اين كار توسط تحليل گر صورت مي گيرد).
كوهوت سه نوع خاص از انتقال را فرمول بندي كرد كه نشانگر نيازهاي اهدافِ خود تامين نشده مي باشد:
معكوس نمودن:

در اين نوع از انتقال، افراد ديگر به عنوان انعكاس دهنده خود ارزشي و خود اعتباري عمل مي كنند. در زماني كه افراد به منظور بررسي ظاهر خود از آينه استفاده مي كنند، انتقال انعكاسي شامل استفاده از واكنش هاي اثباتي و مثبت از ديگران مي باشد تا ويژگي هاي مثبت را در درون خود مشاهده كند.
آرمان گرايي:

كوهوت بر اين باور بود كه هر شخصي به افرادي نياز دارند كه منجر به ايجاد حس آرامش و راحتي در آنها شود.

يك مثال موردي در اين زمينه مي تواند شامل كودكاني باشد كه بعد از آسيب ديدن يا ترسيدن به سمت والدين خودشان مي دوند تا احساس آرامش و راحتي داشته باشند.

در زماني كه فرد قادر به ايجاد آرامش در درون خودش نباشد، موارد خارجي به عنوان نمونه كامل و آرماني فرض مي شوند كه منجر به ايجاد آرامش و تسكين در فرد مي شوند.
رابطه هم زاد / خود تغيير يافته:

كوهوت بيان كرد كه افراد نياز دارند تا احساس شباهت به ديگران داشته باشند.

براي مثال، كودكان دوست دارند تا شبيه والدين شان باشند و از رفتارهايي كه مشاهده مي كنند، تقليد كنند. بعد از دوره رشد سالم، كودك اين توانايي را پيدا مي كند كه اختلافات موجود را تحمل كند.
رشد خود شيفتگي سالم

بر اساس نظريه روان شناسي خود، خود شيفتگي يك بخش نرمالي از رشد كودك مي باشد.

اغلب كودكان اين تخيّل را دارند كه داراي يك قدرت عالي هستند و / يا والدين شان را به عنوان يك قادر مطلق در نظر مي گيرند؛

كوهوت بر اين باور بود كه اين قبيل از تجارب دوران كودكي بايد در طول زمان ترغيب شوند؛

معمولا كودكان به اين شناخت دست مي يابند كه درك آنها از خود و والدين شان، غير واقعي و فراتر از حد بوده است.

كودكاني كه در يك محيط حمايتي رشد مي كنند، معمولا اين توانايي را پيدا مي كنند تا با تغيير نتايج ناكام و نا اميد كننده، خود شكوفايي خود را به شكل مناسبي رشد دهند و به يك درك مناسب و درست از خود دست يابند.

بر اساس عقيده كوهوت، همدلي سرپرستي نامناسب مي تواند منجر به رشد شخصيت خود شيفتگي شود.

در زماني كه والدين قادر به واكنش مناسب نسبت به كودك شان نباشند و يا به صورت مناسب كودك خودشان را تربيت نكنند، نمي توانند نياز هاي مربوط به اهدافِ خود را در كودك شان تامين كنند، و / يا گرايشات والدين و كودك به راحتي با هم منطبق نمي شوند.

وجود يك يا همه اين موارد مي تواند نشان دهنده توانايي كودك براي تامين نياز هاي خود در مراحل بعدي زندگي باشد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.