روش درماني افزايش ارتباط به منظور آموزش مهارت هاي رابطه اي به زوجين و خانواده ها، از يك رهيافت آموزشي استفاده مي كند تا احساسات و ادراكات آنها را به صورت مناسب به هم مرتبط كند، به نحوي كه بتوانند همراه با يكديگر، استراتژي هاي مقابله اي را توسعه دهند.
اين رهيافت درماني مختصر براي كمك به زوجين، افراد و يا گروه هايي طراحي شده است كه اين مهارت هاي تمريني را ياد مي گيرند و توانايي مناسبي را براي ثابت نگه داشتن وضعيت خودشان در بعد از دوره درماني دارند.
افراد داراي شرايط سنّي مختلف كه به درمان مراجعه مي كنند و تمايل دارند تا نگراني هاي رابطه اي و خانوادگي را بشناسند، مي توانند با استفاده از اين رهيافت به نتايج مفيدي دست يابند.
تاريخچه و توسعه
رشته سلامت رواني براي اولين بار در ميانه هاي دهه ۱۹۶۰، توسط يك مدل پزشكي كه بر روي تشخيص و درمان نگراني ها مربوط به بيماري هاي طبّي متمركز بود، ايجاد شد.
روش درماني افزايش ارتباط ، در سال ۱۹۶۹ توسط برنارد و لوئيز گورني و به عنوان يك جايگزيني براي روش پزشكي ايجاد شد كه بر روي آموزش و مهارت تاكيد زيادي مي كرد.
بيشتر رهيافت هاي درماني مورد استفاده در آن دوره زماني، درمانگر را به عنوان يك شخصيت داراي قدرت مطلق در نظر مي گرفتند كه بر روي رابطه درماني افراد كنترل دارد.
روش درمان بهبود رابطه نسبت به رهيافت هاي موجود در آن دوره زماني متفاوت بود و به جاي تمركز بر روي رابطه درمانگر و شخص درمانجو، بر روي رابطه بين دو نفر (زوجين مراجعه كننده به درمان) متمركز مي شود.
ايده هاي كارل روگرز و بي اف اسكينر منجر به ايجاد پيشبردهاي زيادي در روش درماني بهبود رابطه شد.
همچنين هر دو اين نفرات تاثير گذار ، مفهوم قدرت مطلق درمانگر در طول دوره درماني را مورد پرسش و ترديد قرار دادند.
گورني بر اساس ديدگاه اين افراد، تلاش كرد تا يك رهيافت درماني را توسعه دهد كه بر مبناي مشاركت و منابع و توانايي هاي افراد درمانجو باشد.
در اغلب موراد، اين روش درماني به صورت گروهي ارائه مي شود، ولي مي تواند براي درمان نياز هاي فردي زوجين و اعضاي خانواده ها هم مفيد باشد.
روش درماني بهبود رابطه به چه نحوي كار مي كند؟
اين رهيافت درماني به منظور ايجاد مهارت هاي توسعه اي، پايدار و / يا تقويت رابطه هاي سالم در افراد درمانجو طراحي شده است و بر مبناي پنج مهارت اصلي مي باشند كه عبارتند از:
داشتن نقش بيان كننده، پاسخ دلسوزانه، بحث – مذاكره / تعهدات عاطفي، عمومي سازي و نگهداري.
يادگيري و توسعه اين مهارت هاي مي تواند به افراد درمانجو كمك كند تا شناخت بهتري نسبت به عكس العمل ها ميان فردي خودشان و يا نحوه ارتباط خود با ساير افراد داشته باشند.
يكي از اصول مهم در روش درماني بهبود رابطه عبارت از اين اعتقاد است كه شخصيت افراد از طريق رابطه هاي كه فرد داشته است، قالب گيري مي شود، و در حالت بالعكس، شخصيت بر روي روابط كلي موجود در زندگي فرد تاثير مي گذارد.
اين دانش در مورد رابطه صميمي اهميت خاصي دارد، معمولا با گذشت زمان، دو نفر به صورت اتوماتيك وار راه هايي را براي برقراري ارتباط با يكديگر پيدا مي كنندو مشكلات و تضادهاي موجود در اين رابطه ميان فردي، يك تاثير منفي را بر روي رابطه دارد.
درمانگراني كه روش درماني افزايش رابطه را انجام مي دهند، تلاش مي كنند تا با استفاده از مهارت هاي مربوط به تعهدات زوجين و مدل بندي آن و همچنين ترغيب آنها براي بيان كردن احساسات مثبت نسبت به يكديگر، يك محيط امني را براي زوجين فراهم كنند.
درمانگران رابطه درماني بر مبناي اين عقيده كه هر شخصي مي تواند اين مهارت ها را ياد بگيرد و براي بهبود روابط خودش از آن استفاده كند، يك نقش تدريس كننده را در فرآيند درماني دارند تا افراد بتوانند به صورت كامل اين مهارت ها را ياد بگيرند و از آن استفاده كنند.
روان شناسي خود
رهيافت پزشكي مكمل و جايگزين
طرح درماني
شناخت سه مهارت اصلي
داشتن نقش بيان كننده:
اين مهارت به افراد درمانجو كمك مي كنند تا توانايي مربوط به بيان كردن وضعيت خودشان، بدون هيچ نوع قضاوت نسبت به خود و ديگران، داشته باشند.
معمولا اين كار از طريق شناخت احساسات انگيزشي و انتقال مفاهيم مربوط به مواردي كه آنها تمايل دارند بيان كنند، انجام مي گيرد.
افراد با انجام دادن اين كار، احتمال مسئوليت پذيري افرد در حوزه هاي خارج از خودشان را كاهش مي دهند و احتمال شناخت بهتر نسبت به مواردي كه به آن تمايل دارند و دليل تمايل آنها، بدون هيچ نوع ترس نسبت به قضاوت شدن از طرف بقيه افراد، افزايش مي يابد.
پاسخ دلسوزانه:
آموزش و توسعه اين مهارت به افراد كمك مي كند تا اهميت همدردي را در ايجاد روابط خوب و روابط قوي درك كنند.
استفاده از همدردي براي پاسخ به تجارب فرد، مي تواند تاثير مهمي را بر روي روابط داشته باشد و هر يك از زوجين به اين درك مي رسند كه پذيرا بودن و پذيرفتن يك كار آسان تري مي باشد.
بحث – مذاكره / تعهدات عاطفي:
نظريه بهبود رابطه فرض مي كند كه به منظور اينكه زوجين تعهدات عاطفي بيشتري نسبت به يكديگر داشته باشند، نشان دادن تعهدات آنها به رابطه يك عامل مهمي مي باشد.
نشان دادن تعهدات به رابطه از طريق تاييد اهميت همسر و روابط صورت مي گيرد.
به منظور دست يابي به اين هدف، زوجين نقش هاي معكوس را به عنوان شنونده و گوينده بازي مي كنند، و هر يك از زوجين همراه با اينكار احساسات خودشان را بيان مي كنند و طرف ديگر نحوه تاثير اين موارد را بر روي احساسات خودش بيان مي كند.
دوره هاي درمان بهبود رابطه ، بر آن چيزي كه در رابطه “اشتباه” است متمركز نمي شود، و در مقابل به نحوي ايجاد شده است تا به زوجين كمك كند كه مهارت هاي خودشان را افزايش دهند.
عمومي سازي:
بعد از يادگيري مهارت هاي بهبود رابطه توسط زوجين، آنها ترغيب مي شوند تا در زندگي روزمره خودشان و در تكاليف خانگي، دوره هاي درماني برنامه ريزي شده و بررسي هاي روزانه از اين مهارت ها استفاده كنند.
نگهداري:
زوجين بدون بسط دادن اين مهارت ها به زندگي روزمره خودشان، نمي توانند موفقيت زيادي را در اين روش درماني بدست بياورند.
با تمرين نگهداري از طريق اتفاقات و پيامدهاي روزمره، افراد مي توانند توانايي بهتري را براي دسترسي مناسب به اين مهارت ها پيدا كنند.
افرادي كه مهارت هاي رگرسيون و بازگشتي را اجرا مي كنند و يا تمايل دارند تا از مهارت هاي نگهداري استفاده كنند، مي توانند برنامه هاي مربوط به دوره هاي تجديد كننده يا تقويت كننده را همراه با درمانگر بهبود رابطه انتخاب كنند.
دوره درماني به چه نحوي مي باشد؟
روش درماني بهبود رابطه بر روي شناسايي و بررسي مهارت هاي انطباقي زوجين براي ايجاد رابطه بين آنها استفاده مي كند و همچنين يك دوره درماني بر روي آن چيزي كه در روابط موجود اشتباه است، تمركز نمي كند بلكه اين دوره درماني به منظور كمك به زوجين و براي تقويت اين مهارت ها انطباقي مورد استفاده قرار مي گيرد.
دوره هاي افزايش رابطه، كه تا حد زيادي ساختار يافته مي باشد، در چهار مرحله انجام مي گيرد:
مرحله اوليه درمان عبارت از مرحله مقدماتي يا معارفه اي مي باشد، و طي آن درمانگر مهارت هاي مربوط به افراد درمانجو را مدل سازي مي كند و تلاش مي كند تا اعتماد و امنيت ايجاد كند.
در مرحله ثانويه، اصول مربوط به مهارت هاي اصلي آموزش داده مي شوند و به كار گيري مهارت ها شروع مي شود.
افراد درمانجو در مرحله يادگيري به عنوان ناظر عمل مي كنند و شروع به استفاده از مهارت هامي كنند.
تكاليف خانگي به افراد درمانجو كمك مي كند تا اين مهارت ها را در خارج از دوره درمان هم مورد استفاده قرار دهند.
مرحله سوم بر روي عمومي سازي مهارت هاي جديدا ياد گرفته شده متمركز مي شود تا به زوجين كمك كند زندگي روزمره خودشان را تفسير كنند.
زوجين وضعيت خودشان در محيط خانه را ثبت مي كنند و اين ثبت ها را به دوره هاي درماني مي آورند، و طي آن مرحله و بر مبناي نحوه استفاده از مهارت ها در محيط خانه، يك بازخورد و راهنمايي به آنها ارائه مي شود.
مرحله نهايي بر روي اهميت نگهداري مهارت هاي رابطه اي توسعه يافته، كه جديد مي باشند، تاكيد مي كند.
اين نگهداري معمولا از طريق استفاده از دوره هاي تقويت كننده ايجاد مي شود كه نسبت به سه مرحله اوليه، تعداد آن كمتر مي باشد ولي در ارزيابي زوجين و اطمينان يافتن نسبت به استفاده موفق آنها از مهارت هاي اصلي براي نگهداري تعهدات عاطفي، همچنان به عنوان عوامل مهم در نظر گرفته مي شود.
نگهداري سه مهارت رابطه اي اصلي، معمولا از طريق استفاده از دوره هاي تقويت كننده ايجاد مي شود كه نسبت به سه مرحله اوليه، تعداد آن كمتر مي باشد ولي در ارزيابي زوجين و اطمينان يافتن نسبت به استفاده موفق آنها از مهارت هاي اصل براي نگهداري تعهدات عاطفي، همچنان به عنوان عوامل مهم در نظر گرفته مي شود.