روان شناسي تركيبي يك رهيافت درماني مي باشد كه بر روي رشد و پيشرفت شخصي تمركز مي كند. درمانگران روان شناسي تركيبي بر اين باور هستند كه افراد تمايل دارند تا جنبه هاي مختلف خود را با هم تركيب كنند تا به رشد و خود شكوفايي بيشتري دست يابند.
اين روش درمان مي تواند به عنوان رهيافت تغيير شخصيتي در نظر گرفته شود، چرا كه جنبه هاي زيادي از تجربه فرد، از قبيل جنبه هاي روحي، عاطفي، شناختي و فيزيكي را با هم ادغام مي كند.
افرادي كه به منظور شناخت خودشان و يا به منظور ارتباط بيشتر با محيط خودشان به درمان مراجعه مي كنند، مي توانند از روان شناسي تركيبي استفاده كنند و به اهداف مورد نظر دست يابند.
همچنين اين رهيافت درماني براي افراد كه نگراني هاي وجودي دارند، يك روش كارا و مفيدي مي باشد.
تاريخچه و توسعه روانشناسي تركيبي
روان شناسي تركيبي در اوايل دهه ۱۹۰۰ و توسط يك روان پزشك ايتاليايي به اسم روبرتو آساجيولي معرفي شد.
آساجيولي به روان كاوي علاقمند بود و جزو اولين كساني بود كه نظريه هاي فرويد را به ايتاليا آورده بودند.
با اين وجود، آساجيولي به اين شناخت دست يافت كه فرويد برخي از جنبه هاي مهم مربوط به تجربه افراد را مورد بي توجهي قرار داده است و به همين دليل از ديدگاه فراگيرتر و كلي نگر در مورد بشريت دفاع كرد.
ايجاد روان شناسي تركيبي تحت تاثير علاقه آساجيولي به يوگا، فلسفه، الهيات، و كارهاي كارل جانگ ايجاد شد.
وي بر روي تجربه معنوي افراد و نحوه فعاليت جنبه هاي مختلف از خود به منظور دست يابي به هماهنگي متمركز بود.
آساجيولي بر اين باور بود كه وظيفه اصلي فرد، پيدا كردن يك درك از كمال در درون خود و ارتباط با يك كل بزرگتر، همانند جامعه فرد يا جهان، مي باشد.
نظريه و اصول
چند ايده و طرز تفكر اصلي وجود دارند كه در روان شناسي تركيبي مهم مي باشد، و اولين ايده مربوط به عدم شناسايي است.
در زماني كه افراد شناسايي نشوند، آنها به راحتي تفكرات، احساسات و رفتار هاي خود را تغيير مي دهند و در يك روش ثابت باقي نمي مانند.
روان شناسي تركيبي بيان مي دارد كه همدردي منجر به ايجاد يك مسير و روشي براي عدم شناسايي مي شود.
بر اساس روان شناسي تركيبي، در زماني كه يك فرد به صورت كامل توسط يك فرد ديگر ديده و شناخته مي شود، آنها مي توانند به صورت صحيحي تجارب عاطفي شان را بررسي كنند و بدون هيچ نوع محدوديت و قيدي، خود واقعي شان باشند.
يك مفهوم اصلي ديگر در روان شناسي تركيبي، عبارت از ايده خود مي باشد. آساجيولي بر اين باور بود كه افراد مي توانند تجربه شخصي خودشان را در زماني كه از طريق درون نگري به بخش هوشيار انتقال مي يابند، بررسي كنند و به يك شناخت از هويت خودشان دست يابند.
وي همچنين يك نظريه اي مطرح كرد كه بر اساس آن، يك فرد به منظور ايجاد تغييرات و اجتناب از تكرار موارد ناهوشيار، بايد از خواسته هاي خودش استفاده كند.
اين امر منجر به ايجاد ظرفيت براي ايجاد انتخاب هاي هوشيارانه، در مورد منبع و موقعيت راهنمايي آگاهي و نحوه انجام آن مي شود.
مفهوم تركيب يكي ديگر از مولفه هاي مهم در روان شناسي تركيبي مي باشد. آساجيولي بيان كرد كه افراد كل بخش هاي را به يك بخش متحد تبديل نكرده اند و به جاي آن شخصيت هاي فرعي مختلفي را ايجاد كرده اند.
همچنين تركيب عبارت از فرايندي مي باشد كه شخصيت هاي فرعي به يك كل بزرگ تر و اصلي تبديل مي شوند.
در حالي كه ممكن است شخصيت هاي فرعي همواره در يك هماهنگي كامل نباشند، ولي تركيب عبارت از پيدا كردن روشي مي باشد كه به صورت تلقيني، به جنبه هاي مختلفي از خود مربوط مي شود.
در حالي كه فرويد بر روي بخش هاي ناهوشيار متمركز شده بود، ولي آساجيولي به سطوح ديگري از بخش هاي خود آگاه، همانند هوشياري عالي كه يكي ديگر از جنبه هاي اصلي در روان شناسي تركيبي مي باشد، علاقمند بود.
بخش هوشياري عالي به عنوان بالاترين سطح از هوشياري تعريف مي شود كه به صورت مستقيم قابل دسترس نيست، ولي در لحظه هايي كه تجربيات مهمي براي فرد مي باشند، قابل دست يابي است.
فرض بر اين است كه ارتباط با بخش هوشياري عالي، در يك لحظه عميقي و در زماني صورت مي گيرد كه وي احساس ارتباط با دنياي پيرامونش مي كند و به صوت اتفاقي و آني، يك معناي عميقي را از زندگي درك مي كند.
رفتار درماني احساسي و عقلايي
پرسشنامه اضطراب بك
قلب درماني تشعشعي
دوره هاي روان شناسي تركيبي به چه نحوي مي باشد؟
در سطح پايه اي، روان شناسي تركيبي يك نوع گفتار درماني مي باشد. اين رهيافت همانند روان كاوي، شامل تمركز بر روي درون نگري و كشف بخش ناهوشيار مي باشد.
درون نگري يا خود اكتشافي تلقيني، عبارت از ترغيب زيادي به تركيب بخش هاي رواني است ، چرا كه اين امر باعث مي شود تا شخص جنبه هاي مختلفي از خودش را كشف كند تا آگاهي خود را افزايش دهد و به رشد و پيشرفت دست يابد.
تجسّم راهنمايي شده، كار هنري نمادين، و روزنامه نويسي عبارت از روش هايي مي باشند كه مي توانند براي كمك به درون نگري بيشتر افراد به كار گرفته شوند.
تكنيك هاي ديگري كه مي توانند در روان شناسي تركيبي استفاده شوند عبارت از مديتيشن، تكنيك هاي گشتالت و ترغيب به خلاقيت و ابتكار مي باشند.
افرادي كه از روان شناسي تركيبي استفاده مي كنند بر اين باور هستند كه تقريبا تمامي روش هايي كه به فرد كمك مي كنند تا به يك پيشرفت شخصيتي دست يابد، مفيد مي باشند.
روان شناسي تركيبي به چه نحوي مي تواند مفيد باشد؟
روان شناسي تركيبي، همانند روان كاوي يك نظريه گسترده اي از روان شناسي مي باشد كه در حالت كلي براي كمك به طيف وسيعي از مشكلات و رشد افراد به كار گرفته مي شود.
آساجيولي بر اين باور بود كه روان شناسي تركيبي مي تواند موارد عصبي، آسيب ، اضطراب و افسردگي را درمان كند.
به دليل اينكه اين روش درمان بر روي رشد و پيشرفت فرد متمركز است، مي تواند براي افرادي كه در شناخت خودشان و يا پيدا كردن معنا و هدف زندگي شان مشكل دارند، كاربرد ويژه اي داشته باشد.
كاربرهاي روان شناسي تركيبي مي تواند فراتر از درمان و سلامت رواني باشد.
مفهوم اصلي روان شناسي تركيبي، شامل رشد شخصيتي و ارتباط بين خود و ديگران است كه در آموزش، پزشكي و تجارت مورد استفاده قرار گرفته است.