ازدواج يكي از قويترين ارتباط انساني به حساب مي آيد كه كيفيت اين رابطه دائم توسط زوجين مورد اهميت قرار خواهد گرفت و به صورت بالقوه براي كل تجربه زندگي خانوادگي آنها پر اهميت مي باشد .
رضايت داشتن از ازدواج و رضايت از زندگي زناشويي در كيفيت و دوام پيدا كردن و همينطور بقاي آن اثر غيرقابل انكاري را دارا مي باشد كه هنگامي كه زن و شوهري از ازدواج خود راضي مي باشند خانواده از استحكام خوبي برخوردار خواهد شد.
آنها ميتوانند از صدمه ها در امان بمانند پس بنابراين ارزش و اهميت مسئله ايجاب ميكند كه هنگام همسرگزيني و افسون و عوامل پر اهميتي مانند خصوصيات شخصيتي و سبك و شيوه زندگي و عوامل شناختي .
عوامل عيني پر اهميت تري مانند همسان همسري قومي و مذهبي و عوامل جمعيت شناختي مانند سن ازدواج كردن و فاصله سني و همينطور طرز انتخاب كردن همسر و غيره نيز توجه شود تا با انتخاب صحيح در سايه خشنودي و رضايت داشتن زوجي و محيطي سالم و سازنده ايجاد شود كه پايه و اساس نسل هاي آينده و پيشرفت كردن جامعه و اعتلاي فرهنگ و انتقال ارزشها در آن ممكن شود.
رضايت زناشويي حالتي مي باشد كه در طي آن زن و شوهر از ازدواج كردن با يكديگر و با يكديگر بودن احساس شادماني و رضايت را دارا مي باشند كه رضايتمندي زناشويي را پيامد توافق زناشويي خواهند دانست كه ارتباط مطلوب ميان زن و شوهر را توصيف خواهد كرد .
در حقيقت رضايتمندي زناشويي يك بررسي كليه شرايط فعلي ارتباط را ارائه خواهد داد و همينطور رضايت داشتن زناشويي يكي از گسترده ترين مفاهيم براي مشخص كردن مقدار شادي و پايدار بودن رابطه به حساب مي آيد.
عوامل موثر بر رضايت داشتن زناشويي
تحقيقات نشان گر اين مي باشد كه عوامل فراواني از جمله روشهاي ارتباطي داراي تاثير در برطرف كردن تعارضات زناشويي و احترام گذاشتن متقابل و ارتباط پيش از ازدواج و همينطور همخواني عقيده هاي زوج و سن ازدواج و هميشه فاصله سني زوجين و مدت زمان زندگي مشترك و همينطور تعداد فرزندان خانواده و تركيب شدن اين عوامل در رضايتمندي زناشويي داراي تاثير مي باشد.
به طور مثال سن ازدواج كردن يكي از وعده هاي پر اهميت مي باشد كه پايين يا بالا بودن آن و تجربه هاي همراه با آن در زندگي مي تواند به نحو متفاوتي رضايت داشتن زناشويي را تحت تاثير خود قرار دهد . مدت زمان ازدواج كردن و گذشتن از عوامل ديگري مي باشند .
احتمالاً در بيشتر شدن يا كم شدن اين رضايت داراي نقش ميباشند كه از سر مشق هاي ديگري كه مي تواند راضي بودن زناشويي را تحت تاثير خود قرار دهد همساني يا ناهمساني زباني و مذهبي زوجين به حساب ميآيد .
نحوه انتخاب كردن همسر به شكل انتخاب فردي يا به واسطه اجبار والدين و اعضاي فاميل مي تواند به طور مستقيم و غيرمستقيم در راضي بودن زناشويي موثر واقع شود.
نقش گزاري رواني
تعريف رضايت زناشويي در روانشناسي
رهيافت رواني – زيست شناختي براي زوجين
نظريه همسان همسري
اين نظريه استحكام خانواده را ناشي از وجود داشتن خصوصيات همسان بين زن و شوهر مي داند كه همساني بين دو شخص نه تنها آنها را به طرف يكديگر جذب خواهد كرد بلكه پيوند و وصلت آنها را استوار خواهد كرد.
به بيان ديگر ناهمساني بين دو همسر سرچشمه كشمكشهاي خانوادگي به حساب ميآيد كه اشخاص مايل ميباشند همسري را انتخاب كنند كه بيشتر همسان شان باشد تا ناهمسان شان. چنانچه اين قاعده به علتهايي رعايت نشود احتمال جنبه ناسازگاري و در آخر به جدايي خواهند رسيد كه انسان دانسته يا ندانسته در پي انتخاب كردن همسري مي باشد كه صفاتي همگون با او دارا باشد .
هر قدر همگوني بين دو همسر از لحاظ مذهب و نژاد كمتر باشد اختلاف و كشمكش آنها هم بيشتر خواهد شد كه به صورت كلي هر قدر همگوني همسران افزايش پيدا كند زناشويي آنها استوار و محكم تر خواهد بود.
جهت اهميت داشتن توانايي هاي زندگي در تعاملات روزمره و همينطور ارتباطات و رضايت زناشويي به كار ميآيد ليستي از اين موارد به تهيه شدن رسيده است كه شامل موارد زير خواهد شد:
۱. مهارت و توانايي ارتباطي
خوب گوش كردن و آغازگر بودن ارتباط ، فرستادن پيام هاي بدني و همينطور كلامي و لمسي ايدهآل ، مطلع بودن از مسئله هاي ميان فرهنگي ، ابراز كردن احساسات به طور مطلوب ، آشنا بودن با پل ها و موانع، مهارت و توانايي داشتن در مكالمه و انتخاب دقيق كلمات در جريان برقرار كردن ارتباط.